در نصاب الصبیان ابونصر فراهی این بیت آمده است: ریه شش قفا حیره (یا هیره) و وجه روی فخذ ران عقب پاشنه رجل پای. مرحوم ادیب پیشاوری میفرمودند که درنواحی ما حیزه، به معنی پشت و قفاست و معنی بدکاره یا مأبون یا پشت که بکلمه حیز داده میشود مأخوذ از همین معنای قفا و پشت است. (از یادداشت مرحوم دهخدا). و در آنندراج و غیاث اللغات آمده: اکثر شارحان نصاب در تحقیق این لفظ عاجز شده اند و نوشته اند که ظاهراً قومی پس سر را بفارسی حیره میگفته باشند و شارحی نوشته که چیره به جیم فارسی است، به معنی پس سر و این زبان قومی است از بلاد ماوراءالنهر. (آنندراج) (ازغیاث)
در نصاب الصبیان ابونصر فراهی این بیت آمده است: ریه شش قفا حیره (یا هیره) و وجه روی فخذ ران عقب پاشنه رجل پای. مرحوم ادیب پیشاوری میفرمودند که درنواحی ما حیزه، به معنی پشت و قفاست و معنی بدکاره یا مأبون یا پشت که بکلمه حیز داده میشود مأخوذ از همین معنای قفا و پشت است. (از یادداشت مرحوم دهخدا). و در آنندراج و غیاث اللغات آمده: اکثر شارحان نصاب در تحقیق این لفظ عاجز شده اند و نوشته اند که ظاهراً قومی پس سر را بفارسی حیره میگفته باشند و شارحی نوشته که چیره به جیم فارسی است، به معنی پس سر و این زبان قومی است از بلاد ماوراءالنهر. (آنندراج) (ازغیاث)
عشبهالنار است. (الفاظ الادویه ص 69) (تحفۀ حکیم مؤمن). یاسمین بری. در تحفه و الفاظ الادویه به صورت بالا آمده ولی مؤلف در چند یادداشت آن را باباء به صورت ’یربه’ و مأخوذ از اسپانیایی نوشته و همه ترکیبات آن را نیز به همین ضبط آورده است. بنظرمی رسد که ’یرمه’ مصحف همان ’یربه’ باشد. (یادداشت لغت نامه). و رجوع به یربه و عشبه و یاسمین بری شود
عشبهالنار است. (الفاظ الادویه ص 69) (تحفۀ حکیم مؤمن). یاسمین بری. در تحفه و الفاظ الادویه به صورت بالا آمده ولی مؤلف در چند یادداشت آن را باباء به صورت ’یربه’ و مأخوذ از اسپانیایی نوشته و همه ترکیبات آن را نیز به همین ضبط آورده است. بنظرمی رسد که ’یرمه’ مصحف همان ’یربه’ باشد. (یادداشت لغت نامه). و رجوع به یربه و عشبه و یاسمین بری شود
مخفف تیرماه. تیر. فصل پائیز: اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر. عنصری. ماه پروردین حریر فستقی بخشیده بود مر درخت باغ را زو باغ شد زینت پذیر تیرمه زینت بگردانید بستان را و داد آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر. سوزنی. رجوع به تیر و تیرماه شود
مخفف تیرماه. تیر. فصل پائیز: اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر. عنصری. ماه پروردین حریر فستقی بخشیده بود مر درخت باغ را زو باغ شد زینت پذیر تیرمه زینت بگردانید بستان را و داد آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر. سوزنی. رجوع به تیر و تیرماه شود
دهی است از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیری. دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودخانه مشروب میشود. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیری. دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودخانه مشروب میشود. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)