جدول جو
جدول جو

معنی حیج - جستجوی لغت در جدول جو

حیج
(تَ)
نیازمند شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ)
بانگ استر و شترمرغ، بانگ زاغ، زاغ کلانسال، بانگ درشت مرغ. (منتهی الارب). رجوع به شحاج شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شحاج. (منتهی الارب). بانگ کردن زاغ، کلانسال شدن زاغ، درشت گردیدن بانگ زاغ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، ترجیع صوت. (اساس البلاغه) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیه
تصویر حیه
مار، افعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیی
تصویر حیی
صاحب شرم، شرمگین، با شرم
فرهنگ لغت هوشیار
گزر زردک از گیاهان لوازم طبخ حوایج آشپزخانه، گزر زردک. توضیح امروزه غالبا (هویج) نویسند. آشپزمانه مانه آشپزی (معلوم نیست لغت کجاست زیرا کتب عربیه و فارسیه برآن مساعدت نمی کنند (فارسیان هویج نویسند) گزر زردک، تره که از آن نانخورش سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیا
تصویر حیا
توبه، شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیث
تصویر حیث
جا، آنجا، کجا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیر
تصویر حیر
بستان، پسته، سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوج
تصویر حوج
نیازمند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیش
تصویر حیش
ترسیدن، ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
کنار افتادن بیکسو شدن، یا حیص بیص. گیر و دار سختی و تنگی جنگ و غوغا. بربستن، یکسو شدن، کنار افتادن، برگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیض
تصویر حیض
بی نمازی زن، قاعدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیف
تصویر حیف
دریغ، افسوس جور و ستم کردن بر کسی جور و ستم کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیل
تصویر حیل
قوه، توانائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حین
تصویر حین
مرگ، هلاکی وقت، مدت، هنگام وقت، مدت، هنگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیج
تصویر حلیج
پنبه واخیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیز
تصویر حیز
محل، جا، مکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایج
تصویر ایج
پارسی تازی شده ایک نام شهری است در پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلج
تصویر حلج
پنبه زنی، تابیدن، گرد ساختن نان بسیار خوار، شیر خرما
فرهنگ لغت هوشیار
هم آوای رنج نموداری، ناگه پیدایی، نزدیکیدن نزدیک شدن، گوشه گیری، گردگیری هم آوای کتف چوب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیج
تصویر حدیج
بالارج لک لک
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حجه، گواه ها جمع حجت. یا حجج اسلام، جمع حجت اسلام (حجه الاسلام) حجه الاسلامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجی
تصویر حجی
عاقل، هوشمند، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدج
تصویر حدج
تیز نگریستن به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
گناه خیره شدن چشم، بحث، حرمت، تنگ شدن خیره شدن چشم، بحث، حرمت، تنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاج
تصویر حاج
آهنگ طواف کعبه کردن به نیت عبادت معروف، حج کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیج
تصویر تیج
برگ نو بر آمده از درخت جوانه
فرهنگ لغت هوشیار
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیج
تصویر سیج
انگور خشک شده مویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیج
تصویر سیج
خطر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زیج
تصویر زیج
آلماناک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیا
تصویر حیا
آزرم، شرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیض
تصویر حیض
دشتان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیف
تصویر حیف
افسوس
فرهنگ واژه فارسی سره