جدول جو
جدول جو

معنی حیاء - جستجوی لغت در جدول جو

حیاء
شرمساری خجلت. توضیح انحصار نفس است در وقت استشمار از ارتکاب قبیح به جهت احتراز استحقاق ندمت
فرهنگ لغت هوشیار
حیاء
((حَ))
شرمساری، خجلت
حیاء را خوردن و آبرو را قی کردن: کنایه از بسیار گستاخ و وقیح و بی حیا بودن
تصویری از حیاء
تصویر حیاء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
زندگان، زنده داری، زنده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
حی ها، زندگان، جمع واژۀ حی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
رونق دادن، شب زنده داری کردن، شب را به عبادت گذراندن، در تشیع، هر یک از شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان که در آن شب زنده داری و عبادت می کنند، شب قدر، در علم شیمی ترکیب شدن جسم با هیدروژن، در کشاورزی آباد کردن زمین کشاورزی، کنایه از بهبود بخشیدن حال یا وضع کسی یا چیزی، زنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
((اَ))
جمع حی، زندگان، قبیله ها، خاندان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
((اِ))
زنده کردن، آباد کردن زمین، شب را به عبادت گذرانیدن، شب زنده داری کردن، زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
Resuscitation, Revitalization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
одинаковость
دیکشنری فارسی به روسی
(DE) Wiederbelebung, (DE) Revitalisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
(PL) reanimacja, (PL) rewitalizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
(PT) ressuscitação, (PT) revitalização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
(IT) rianimazione, (IT) rivitalizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
(ES) resucitación, (ES) revitalización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
(FR) réanimation, (FR) revitalisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
(NL) reanimatie, (NL) revitalisatie
دیکشنری فارسی به هلندی
ความเหมือนกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
(ID) resusitasi, (ID) revitalisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
(TR) hayata döndürme, (TR) canlandırma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
(SW) uokoaji, (SW) ufufishaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
অভিন্নতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حیاط
تصویر حیاط
سرا، میان سرا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیات
تصویر حیات
زندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
به نیکوکاری تظاهر کردن خود را پاکدامن جلوه دادن، دورویی نفاق، (تصوف) ترک اخلاص است در عمل باآنکه غیر خدا را لحاظ کند (کشاف 606: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
راندن سوق، زجر کردن، و راندن شترانرا بسرود و آواز، سرود ساربان برای راندن اشتران زجر کردن، و راندن شتران را بسرود و آواز، سرود و آواز ساربانان برای راندن شتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاء
تصویر حجاء
شادیدن شادمانی، چنگ در زدن، باز داشتن چیستان گویی
فرهنگ لغت هوشیار