حکیمات عرب چهار تن باشند: صخره بنت لقمان الحکیم. هند بنت حسن، که صاحب تاج العروس گوید: صواب بنت الخس بضم الخاء است. جمعه بنت حابس. خصیله بنت عامر بن ظرب. (تاج العروس) (غیاث) (آنندراج)
حکیمات عرب چهار تن باشند: صخره بنت لقمان الحکیم. هند بنت حسن، که صاحب تاج العروس گوید: صواب بنت الخس بضم الخاء است. جمعه بنت حابس. خصیله بنت عامر بن ظرب. (تاج العروس) (غیاث) (آنندراج)
مانند حکیم. چون حکیمان. درخور، ازدر، سزای ، لایق حکیم: حکیمانه شراب آشامیدن، به اندازه ای که زیان تن و نقصان عقل را سبب نگردد آشامیدن، از روی حکمت: سخنان حکیمانه. (فرهنگ فارسی معین)
مانند حکیم. چون حکیمان. درخورِ، ازدرِ، سزای ِ، لایق ِ حکیم: حکیمانه شراب آشامیدن، به اندازه ای که زیان تن و نقصان عقل را سبب نگردد آشامیدن، از روی حکمت: سخنان حکیمانه. (فرهنگ فارسی معین)
جمع واژۀ حکایت. نقل ها و روایتها. (آنندراج) : الف لام را تلک آیات را بخوان تا بدانی حکایات را. شمسی (یوسف و زلیخا). مقامات و مقالات ایشان مدون است و بحکایات و روایات مبرهن. (ترجمه تاریخ یمینی). - حکایات الصالحین، علمی است. مولی ابوالخیر گوید: آن از فروع علم تواریخ ومحاضره است و گروهی بجمع و تألیف آن همت گماشته اندو کتابی بدان اختصاص داده اند چون صفوهالصفوه و روض الریاحین و غیره و از این قبیل است تذکرهالاولیاء هجویری و تذکرهالاولیاء شیخ فریدالدین عطار و ریاض العارفین و غیره
جَمعِ واژۀ حکایت. نقل ها و روایتها. (آنندراج) : الف لام را تلک آیات را بخوان تا بدانی حکایات را. شمسی (یوسف و زلیخا). مقامات و مقالات ایشان مدون است و بحکایات و روایات مبرهن. (ترجمه تاریخ یمینی). - حکایات الصالحین، علمی است. مولی ابوالخیر گوید: آن از فروع علم تواریخ ومحاضره است و گروهی بجمع و تألیف آن همت گماشته اندو کتابی بدان اختصاص داده اند چون صفوهالصفوه و روض الریاحین و غیره و از این قبیل است تذکرهالاولیاء هجویری و تذکرهالاولیاء شیخ فریدالدین عطار و ریاض العارفین و غیره
بقسمات. نوعی از نان روغنی باشد که روی آن را مربعمربع بریده بپزند و بیشتر مسافران بجهت توشۀ راه بردارند. (برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). نوعی از نان که مربع پزند و در ریسمان کشند و مسافران بجهت توشه بردارند. (رشیدی) (از جهانگیری) (از هفت قلزم) (از آنندراج). نان سوخاری. (یادداشت مؤلف). توشه ایست که از آرد و دوغ پزند. (شرفنامۀ منیری) (از مؤید الفضلاء) : تو ز بکسمات و حلوا بجمازه بند محمل که بدین جمازه بتوان سفرحجاز کردن. بسحاق اطعمه (از جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). عصرها باید که تا بسحاق حلّاجی دگر مادح حلوا شود یا مدح خوان بکسمات. بسحاق اطعمه. در کلیچه یک زمان سرگشته ام یک نفس در بکسمات آغشته ام. بسحاق اطعمه
بقسمات. نوعی از نان روغنی باشد که روی آن را مربعمربع بریده بپزند و بیشتر مسافران بجهت توشۀ راه بردارند. (برهان) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا). نوعی از نان که مربع پزند و در ریسمان کشند و مسافران بجهت توشه بردارند. (رشیدی) (از جهانگیری) (از هفت قلزم) (از آنندراج). نان سوخاری. (یادداشت مؤلف). توشه ایست که از آرد و دوغ پزند. (شرفنامۀ منیری) (از مؤید الفضلاء) : تو ز بکسمات و حلوا بجمازه بند محمل که بدین جمازه بتوان سفرحجاز کردن. بسحاق اطعمه (از جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا). عصرها باید که تا بسحاق حلّاجی دگر مادح حلوا شود یا مدح خوان بکسمات. بسحاق اطعمه. در کلیچه یک زمان سرگشته ام یک نفس در بکسمات آغشته ام. بسحاق اطعمه
بنگرید به بقسمات نوعی نان روغنی که خمیر آنرا چهار گوش بریده بپزند و جهت توشه راه مسافران با خود برند نوعی نان قاق (کعک) که بصورت گرده های کوچک در سمنان و قرای اطراف آن سازند و با چای خورند بقسمات
بنگرید به بقسمات نوعی نان روغنی که خمیر آنرا چهار گوش بریده بپزند و جهت توشه راه مسافران با خود برند نوعی نان قاق (کعک) که بصورت گرده های کوچک در سمنان و قرای اطراف آن سازند و با چای خورند بقسمات