معنی حکماء - جستجوی لغت در جدول جو
حکماء
جمع حکیم، فرزانگان جمع حکیم
جمع حکیم، فرزانگان جمع حکیم
تصویر حکماء
فرهنگ لغت هوشیار
حکماء
((حُ کَ))
جمع حکیم
جمع حکیم
تصویر حکماء
فرهنگ فارسی معین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر حکماً
حکماً
((حُ مَ نْ))
ظاهراً، به احتمال قوی
ظاهراً، به احتمال قوی
فرهنگ فارسی معین
تصویر حکما
حکما
فرزانگان
فرزانگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر حکما
حکما
حکیمان، فیلسوفان، طبیبان، شاعران
حکیمان، فیلسوفان، طبیبان، شاعران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حکاء
حکاء
داستان گفتن باز گفت
داستان گفتن باز گفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حکما
حکما
حکیم ها، پزشک ها، دانایان، دانشمندها، خردمندها، فیلسوف ها، جمع واژۀ حکیم
حکیم ها، پزشک ها، دانایان، دانشمندها، خردمندها، فیلسوف ها، جمعِ واژۀ حکیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویر کماء
کماء
دنبلان فروش دنبلان گونه ای سماروغ است
دنبلان فروش دنبلان گونه ای سماروغ است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حماء
حماء
((حِ))
دفاع کردن از کسی، پشتیبانی کردن
دفاع کردن از کسی، پشتیبانی کردن
فرهنگ فارسی معین