معنی حومیس - جستجوی لغت در جدول جو
حومیس
(حَ)
مهزول. (اقرب الموارد)
ادامه...
مهزول. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حومسیس
(حَ مَ)
لاغر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مهزول. (متن اللغه)
ادامه...
لاغر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مهزول. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
دومیس
دومیس
ناحیه ای است به اران، (منتهی الارب)، نام ناحیه ای به اران میان بردعه و دبیل، (یادداشت مؤلف)
ادامه...
ناحیه ای است به اران، (منتهی الارب)، نام ناحیه ای به اران میان بردعه و دبیل، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
حمیس
(حَ)
دلاور. (منتهی الارب). شجاع، شدید. (اقرب الموارد) ، مرد سخت و درشت. (منتهی الارب) ، تنور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
ادامه...
دلاور. (منتهی الارب). شجاع، شدید. (اقرب الموارد) ، مرد سخت و درشت. (منتهی الارب) ، تنور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویر حمیس
حمیس
شجاع، دلاور، شدید
ادامه...
شجاع، دلاور، شدید
فرهنگ لغت هوشیار