جدول جو
جدول جو

معنی حوشیت - جستجوی لغت در جدول جو

حوشیت
(قَ رَ کَ دَ)
ناآمیزگاری. (منتهی الارب). رجوع به حوشیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاشیت
تصویر حاشیت
اطرافیان پادشاه یا هر شخص بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
رجوع به حاشیه شود
لغت نامه دهخدا
(شی ی)
مرد ناآمیزگار. (اقرب الموارد) (آنندراج). مردی که با مردم آمیزش نکند. (اقرب الموارد). وحشی، شب تاریک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، رمنده از شتران و غیر آن. (منتهی الارب) (آنندراج). وحشی و رمنده. (اقرب الموارد).
- حوشی الکلام، غامض و غریب سخن. (منتهی الارب). کلام وحشی و غریب. (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کناره کرانه جامه کتاب ناحیه و غیره، شرحی که در کناره رساله یا کتاب نویسند، اطرافیان از اهل و عیال و چاکران و خدمتگزاران، مصاحبان همدمان، صدر الدین شیرازی وجود را دو حاشیه (حاشیتین) وجود نامیده گوید: وجود مطلق را دو حاشیه و طرف است که یک طرف آن واجب الوجود است و طرف دیگر آن هیولای اولی است. طرف و حاشیه اول در غایت شرف و نورانیت است و طرف و حاشیه دیگر آن در غایت ظلمت و خست است و متوسطات متفاوتند بر حسب قرب و بعد از مبدا اعلی، گوشه ای در چهار گاه، جمع حواشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوایت
تصویر حوایت
گرد آوردن، فراگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حوشی
تصویر حوشی
شب بیم زای، سخن شگفت، مردمگریز
فرهنگ لغت هوشیار