- حودان
- آلاله
معنی حودان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ترخون ترخان از گیاهان پوست پیل فارسیان} حور {را به گونه تک به کار برند و به شیوه پارسی رمن گردانند زنان بهشتی فرشتگان زمینی پریرویان
آلاله از گیاهان
جمع واحد، یکتاها، یگانه ها، بی همانندان
چینه دان مرغ
((جَ یا جُ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی کافور به غایت خوشبو که آن را خورند، مقابل کافور میت، نوعی از چوب بید که از آن دسته بیل سازند، جودانک، سیاهی ای شبیه به دانه جو در میان دندان اسب و خر و مانند آن که جوانی و پیری آن ها را از آن شناسند، جنسی از انار
آلت تناسلی مرد
چینه دان پرنده، لکه ای سیاه در دندان اسب و الاغ که براساس میزان ساییده شدن آن می توان سن جانور را تخمین زد