در تداول اطراف و گرداگرد شهر. (از فرهنگ فارسی معین) : در این مرغزار (رول) ناحیتی است اقطاعی و ملکی و حومه آن باغ است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 124). حومه آن نواحی بجه است و هوای آن سردسیر است بغایت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 122). - حومه نشین، کسی که در پیرامون شهر سکنی ̍ دارد
در تداول اطراف و گرداگرد شهر. (از فرهنگ فارسی معین) : در این مرغزار (رول) ناحیتی است اقطاعی و ملکی و حومه آن باغ است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 124). حومه آن نواحی بجه است و هوای آن سردسیر است بغایت. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 122). - حومه نشین، کسی که در پیرامون شهر سکنی ̍ دارد
دهی است از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیری. دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودخانه مشروب میشود. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیری. دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودخانه مشروب میشود. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل، در 36 هزارگزی جنوب غربی آمل، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و در حدود 350 تن سکنه دارد. آبش از چشمه است. این ده ییلاقی است و زمستان ها جمعیت چندانی ندارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل، در 36 هزارگزی جنوب غربی آمل، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و در حدود 350 تن سکنه دارد. آبش از چشمه است. این ده ییلاقی است و زمستان ها جمعیت چندانی ندارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
معظم آب دریا و سخت ترین جای آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و همچنین است حومه ماء و حومه رمل و حومه قتال و غیره. ج، حومات. (اقرب الموارد) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، حرب گاه. (مهذب الاسماء). جای قتال. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء)
معظم آب دریا و سخت ترین جای آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و همچنین است حومه ماء و حومه رمل و حومه قتال و غیره. ج، حومات. (اقرب الموارد) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، حرب گاه. (مهذب الاسماء). جای قتال. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء)
یک بار خوردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). وجبه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، بر روی درافتادن در خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
یک بار خوردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). وجبه. (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، بر روی درافتادن در خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ حوجمه. (آنندراج) (منتهی الارب). گل سرخ. (منتهی الارب) (برهان قاطع). ورد احمر. ورد بر بالای آن نشستن و خوابیدن قطع شهوت کند و قوت باه برطرف شود. (برهان قاطع). گل سرخ و گویند گل سفید و گویند گل صدبرگ. (مهذب الاسماء). رجوع به حوجمه شود
جَمعِ واژۀ حَوجَمَه. (آنندراج) (منتهی الارب). گل سرخ. (منتهی الارب) (برهان قاطع). ورد احمر. ورد بر بالای آن نشستن و خوابیدن قطع شهوت کند و قوت باه برطرف شود. (برهان قاطع). گل سرخ و گویند گل سفید و گویند گل صدبرگ. (مهذب الاسماء). رجوع به حوجمه شود
نام یکی از دهستان های حومه شهرستان گلپایگان است. این دهستان در باختر شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است: از شمال بخاک خمین، از جنوب به پشتکوه. از خاور به گلپایگان و از باختر به الیگودرز. ناحیه ای است واقع در جلگه، هوای آن گرمسیری و سالم است. از رودخانه مشروب می شود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. این دهستان از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده است. سکنۀ آن در حدود 3500 تن میباشد. قراء مهم آن عبارتند از ابولولان، کوچری و سررباطان. راههای استفادۀ این دهستان مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستان های حومه شهرستان گلپایگان است. این دهستان در باختر شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است: از شمال بخاک خمین، از جنوب به پشتکوه. از خاور به گلپایگان و از باختر به الیگودرز. ناحیه ای است واقع در جلگه، هوای آن گرمسیری و سالم است. از رودخانه مشروب می شود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. این دهستان از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده است. سکنۀ آن در حدود 3500 تن میباشد. قراء مهم آن عبارتند از ابولولان، کوچری و سررباطان. راههای استفادۀ این دهستان مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)