- حوجا
- نیاز دو دلی
معنی حوجا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاجت، نیاز
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ستاره صبح در گویش مازندرانی، درخشان ترین ستاره شب، آخرین ستاره که تا سپیده صبح میدرخشد
نام چند گونه درخت از تیره نارونان که در قسمتهای کم ارتفاع جنگلهای شمالی ایران میرویند اوجه وجه لی وله لو
جنگ مردمی
مونث (احور)، زنی که سیاهی چشمش بغایت باشد و سفیدی چشمش نیز بنهایت زن سپید پوست سیاه چشم، زن بهشتی هر یک از حورالعین، جمع حور زن بهشتی در نگرش تازیان چنین زنی سپید پوست است با چشمان درشت سیاه و گیسوان بلند سیاه پریرو
گل سرخ فرنگی گل سرخ
جگر، جگر بند، زن فربه
نفس، تن انسان
زن حج گزارنده
اوجه، نام چند گونه درخت از تیره نارونان که در قسمت های کم ارتفاع جنگل های شمالی ایران می رویند، وجه، لی وله، لو
حور، زن زیبای بهشتی
درختی جنگلی از نوع نارون با پوست سخت و شکاف دار و برگ های بیضوی نوک تیز، اوجه، قره آغاج، لو، لی، قره غاج، گل پردار، ملج
مشیانه
کرانه، زی، پناهگاه زیرکی، پرده، اندازه
نیازمند شدن
مونث احوی زن گندمگون، از اعلام زنان است، از اعلام زنان است
بیم خوف بیم مقابل رجا: (بعد از آن گفتند ای بابا بما شاه پیغامی فرستاد ازوجا) (مثنوی) (تا نباشد هیچ محسن بی وجا تا نباشد هیچ خاین بی رجا) (مثنوی) آنچه که درآن خیر و نفعی نباشد مانند چاه بدون آب. ضربتی که با کارد یا دست بعضوی از بدن زنند، کوبیدن خصیه حیوان است بحدی که شهوت جماع وی برطرف گردد
بیم، ترس
نخستین انسان ماده در ادیان سامی، برای مثال حدیث عشق اگر گویی گناه است / گناه اول ز حوا بود و آدم (سعدی۲ - ۴۸۲) ، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، به صورت مردی که ماری در دست گرفته، مارافسا