جمع واژۀ حاجت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). این جمع بر خلاف قیاس است یا مولد یا جمع حائجه است. (منتهی الارب). اصمعی در جواز این انکار دارد و استعمال جمع سالم که حاجات است بهتر باشد و جمع مکسر حاجت حاج است، چنانکه هام جمع هامه. (غیاث) (آنندراج). رجوع به حاجت شود
جَمعِ واژۀ حاجت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). این جمع بر خلاف قیاس است یا مولد یا جمع حائجه است. (منتهی الارب). اصمعی در جواز این انکار دارد و استعمال جمع سالم که حاجات است بهتر باشد و جمع مکسر حاجت حاج است، چنانکه هام جمع هامه. (غیاث) (آنندراج). رجوع به حاجت شود
جمع واژۀ حاجّه. زنان حج گزارنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حج کنندگان و این جمع حاجه است، چنانکه دواب جمع دابه است. و حاجه در اصل جماعه حاجه بوده است، موصوف را حذف کرده، صفت را قایم مقام موصوف ساخته اند. جمع آن حواج می آرند و می تواند که جمع حاج باشد که صیغۀ اسم فاعل است از حج، چنانکه کواهل جمعکاهل و سواحل جمع ساحل و حواج در اصل حواجج بوده است جیم را در جیم ادغام کرده اند. (آنندراج) (غیاث)
جَمعِ واژۀ حاجَّه. زنان حج گزارنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). حج کنندگان و این جمع حاجه است، چنانکه دواب جمع دابه است. و حاجه در اصل جماعه حاجه بوده است، موصوف را حذف کرده، صفت را قایم مقام موصوف ساخته اند. جمع آن حواج می آرند و می تواند که جمع حاج باشد که صیغۀ اسم فاعل است از حج، چنانکه کواهل جمعکاهل و سواحل جمع ساحل و حواج در اصل حواجج بوده است جیم را در جیم ادغام کرده اند. (آنندراج) (غیاث)
توابل. دیگ افزارها، جمع واژۀ حاجه و این خلاف قیاس است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جمع واژۀ حاجه. مأخوذ از تازی، کارهای لازم و حاجت ها. (ناظم الاطباء). رجوع به حوائج شود
توابل. دیگ افزارها، جَمعِ واژۀ حاجه و این خلاف قیاس است. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ حاجه. مأخوذ از تازی، کارهای لازم و حاجت ها. (ناظم الاطباء). رجوع به حوائج شود