نام موزه دوزی که از اهل دانش بود. اعرابیی موزۀ حنین را قیمت کرد و نخرید. حنین در غضب شد و از کوچۀدیگر رفته بر سر راه اعرابی یک موزه را آویخت و پیش رفته موزۀ دیگر را در راه وی انداخت و کمین کرده بنشست. اعرابی موزۀ نخستین را دید و گفت: اگر موزۀ دیگر به این می بود، می گرفتم. چون پیش رفت موزۀ دیگر را در راه افتاده یافت از شتر فرودآمد و زانوی شتر ببست و برای گرفتن موزۀ اول برگشت. حنین فرصت کرده شتر را درربود اعرابی به آن دو موزۀ حنین ب خانه خودبرگشت. (غیاث) (آنندراج). نام موزه دوزی (کفش دوزی) از اهل حیره است که درباره وی مثلی زده شده است: رجع بخفی حنین و این مثل را برای کسی زنند که از سفر خود ناامید بازگردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
نام موزه دوزی که از اهل دانش بود. اعرابیی موزۀ حنین را قیمت کرد و نخرید. حنین در غضب شد و از کوچۀدیگر رفته بر سر راه اعرابی یک موزه را آویخت و پیش رفته موزۀ دیگر را در راه وی انداخت و کمین کرده بنشست. اعرابی موزۀ نخستین را دید و گفت: اگر موزۀ دیگر به این می بود، می گرفتم. چون پیش رفت موزۀ دیگر را در راه افتاده یافت از شتر فرودآمد و زانوی شتر ببست و برای گرفتن موزۀ اول برگشت. حنین فرصت کرده شتر را درربود اعرابی به آن دو موزۀ حنین ب خانه خودبرگشت. (غیاث) (آنندراج). نام موزه دوزی (کفش دوزی) از اهل حیره است که درباره وی مثلی زده شده است: رجع بخفی حنین و این مثل را برای کسی زنند که از سفر خود ناامید بازگردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
حنین. اسم است جمادی الاولی و جمادی الاخره را و با الف و لام نیز آید. (از اقرب الموارد). ج، احنّه، حنون، حنائن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حنین شود
حَنین. اسم است جمادی الاولی و جمادی الاخره را و با الف و لام نیز آید. (از اقرب الموارد). ج، اَحِنّه، حنون، حنائن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حَنین شود
نیم تنه پیشواز. (فرهنگ نظام قاری) : مائیم به جامه خانه دهر مدام نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام. نظام قاری. که مرا نیست بدوران چو حنین و چکمه بمثال یقه زآن رو بقفاافتادم. نظام قاری. با چکمه ای حنین تواضع نمود گفت دوریم گر بتن ز حضورت مقصریم. نظام قاری. از جامه کز برآمد و از روی آستر شد جبه با حنین و مرقع همان که هست. نظام قاری. و ناقصانی چند چون حنین بمثال بخیۀ سقرلاط بر روی کار آمده اند. (نظام قاری ص 131). نیمتنه و حنین و قباچه از قصوری که دارند منفعلند. (نظام قاری ص 145)
نیم تنه پیشواز. (فرهنگ نظام قاری) : مائیم به جامه خانه دهر مدام نی همچو حنین و نی چو الباغ تمام. نظام قاری. که مرا نیست بدوران چو حنین و چکمه بمثال یقه زآن رو بقفاافتادم. نظام قاری. با چکمه ای حنین تواضع نمود گفت دوریم گر بتن ز حضورت مقصریم. نظام قاری. از جامه کز برآمد و از روی آستر شد جبه با حنین و مرقع همان که هست. نظام قاری. و ناقصانی چند چون حنین بمثال بخیۀ سقرلاط بر روی کار آمده اند. (نظام قاری ص 131). نیمتنه و حنین و قباچه از قصوری که دارند منفعلند. (نظام قاری ص 145)
ماهی، مار بزرگ، اژدها تنین فلک: در علم نجوم، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دب اکبر و دب اصغر قرار دارد، اژدهای فلک، کهکشان
ماهی، مار بزرگ، اژدها تنین فلک: در علم نجوم، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دب اکبر و دب اصغر قرار دارد، اژدهای فلک، کهکشان
گل آوردن درخت، بازپس گشتن و بددلی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). یقال: حمل فحنن، ای هلل و کذب، ای رجع و جبن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)
گُل آوردن درخت، بازپس گشتن و بددلی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). یقال: حمل فحنن، ای هلل و کذب، ای رجع و جبن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)
بمعنی خداداد، حنینا و حننیا. پانزده نفر در کتاب مقدس به این اسم بودند. من جمله نبی کاذبی که در ایام ارمیا نبوت می نمود که گفت: ظروف خانه خداوند بعد از دو سال دیگر از بابل استرداد خواهد شد و یوغ چوبی را که بر حسب فرمودۀ خدا بر گردن ارمیای نبی بود شکسته، گفت: بدین طور یوغ عبودیت شهریار بابل را خواهید شکست. اما حضرت ارمیا در اول از ادعای او مشوش گردیده. بالاخره شفاهاً بوی گفت: که تو کذاب میباشی و به زودی خواهی مرد. در همان سال جهان را بدرود گفت و پیغمبران حقیقی گاه گاه بدین طور آزموده میشدند. (از قاموس کتاب مقدس)
بمعنی خداداد، حنینا و حننیا. پانزده نفر در کتاب مقدس به این اسم بودند. من جمله نبی کاذبی که در ایام ارمیا نبوت می نمود که گفت: ظروف خانه خداوند بعد از دو سال دیگر از بابل استرداد خواهد شد و یوغ چوبی را که بر حسب فرمودۀ خدا بر گردن ارمیای نبی بود شکسته، گفت: بدین طور یوغ عبودیت شهریار بابل را خواهید شکست. اما حضرت ارمیا در اول از ادعای او مشوش گردیده. بالاخره شفاهاً بوی گفت: که تو کذاب میباشی و به زودی خواهی مُرد. در همان سال جهان را بدرود گفت و پیغمبران حقیقی گاه گاه بدین طور آزموده میشدند. (از قاموس کتاب مقدس)