جدول جو
جدول جو

معنی حنیفیه - جستجوی لغت در جدول جو

حنیفیه
(حَ فی یَ)
مؤنث حنیفی. عقیدۀ نیکو و مذهب حق. (ناظم الاطباء). و حنیفیه در اسلام میل بسوی اسلام و اقامت بر عقد آن است. (اقرب الموارد).
- سیوف حنیفیه، شمشیرهایی است منسوب به احنف بن قیس و او نخستین کسی است که دستور گرفتن آنها را داد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حنیفیه
(حَ فی یَ)
طایفۀ حنفی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
(دخترانه)
خوب، نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حنیفه
تصویر حنیفه
(دخترانه)
مؤنث حنیف، درست و پاک، راستین، خداپرست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای مذهبی که برای حروف و حساب جمّل تاثیر و ارزش بسیار قائل بوده و معنی های شگفت انگیز برای آیه های قرآن و سخنان پیغمبر اسلام بیان می کردند
فرهنگ فارسی عمید
(حَ دی یَ)
دهی از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. این ده در دشت واقع و سکنۀ آن 600 تن میباشد. آب آن از رود خانه کرخه و محصول آن غلات، صیفی، سبزی، هندوانه و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه شوسه دارد و دارای دبستان است. ساکنین از طایفۀ بنی طرب می باشند. قصر شیخ خزعل در این آبادی است که فعلاً در اختیار اداره کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حَمْ بَ لی یَ)
یکی از پنج فرقۀ اصحاب حدیث باشند که اصحاب امام احمد حنبل اند و بعض ایشان مشبهیند و او پیر بود که شافعی دررسید. او خدمت شافعی کرد و عنان اسب شافعی گرفته بود و می گفت اقتدوا هذا الشاب المهتدی. (بیان الادیان)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ج حنفش و حنفیش. (اقرب الموارد). رجوع به حنفش شود
لغت نامه دهخدا
(حُ رَ)
شعیب بن عبدالعزیز بن یوسف قفصی مغربی صوفی عمراوی، مکنی به ابومدین، دانشمند صوفی، سی سال ساکن مکه بود. او راست: ’بهجهالانوار فی مدح النبی المختار’ و ’الروض الفایق فی المواعظ الرقائق’ وی در 597 هجری قمری درگذشته است. (هدیه العارفین فی اسماء المؤلفین ج 1 ص 418). کتاب ’الروض الفائق فی المواعظ الرقائق’ در 56 مجلس در مواعظ و اخلاق عرفانی صوفیانه است و به مصر به سال 1289 هجری قمری و 1301 و 1304 و 1308 و 1310 و 1315 هجری قمریچاپ شده است. ولکن بغلط آنرا به حریفیش ادیب مکی عبدالله بن سعد درگذشتۀ 801 هجری قمری نسبت داده اند و در ’معجم المطبوعات’ با همین نسبت غلط و با ذکر حریفیس باسین مهمله بجای حریفیش یاد شده است و چون نسخه ای ازاین کتاب مورخ 705 هجری قمری نزد آقای حسن مفتی در تهران موجود است، غلط بودن این انتساب آشکار میگردد
لغت نامه دهخدا
(حُ سِنی یَ)
دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رود خانه جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رود خانه جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
خانه ای که مخصوص اقامۀ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد، مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبۀ انتفاعی ندارد
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: ’یالثارات الحسین’. (عقد الفرید ج 2 ص 240)
از فروع فرقۀ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زید بن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمد بن عبدالله بن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(حُ صَ لی یَ)
نام چاهی است که بنی طی، ’مجالد’ حاکم بنی امیه را که با ایشان بدرفتاری کرده بود شبانه در آن انداخته، پس شاعر ایشان چنین سرود:
سلوا الحصیلیه عن مجالد
نحن طرحناه بلاوسائد
بجمه البئر و رغم القائد
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ فیَ)
تصغیر اثفیه بمعنی پایۀ دیگدان
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ فیَ)
قریه ای است ازآن بنی کلیب بن یربوع دروشم از اراضی یمامه، اولاد جریر شاعر خطفی را. و محمد بن ادریس گفته است که این محل به اثافی قدر شبیه است. (معجم البلدان) ، دروغگوی. دروغزن. (مهذب الاسماء) ، طعام الاثیم. رجوع به طعام... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ سی یَ)
مجالست و مصاحبت و هم دمی و همدلی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ فی یَ)
تنوفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ حَ یَ)
رجل سحنفیه، مرد موی سر سترده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ قی قی یَ)
تأنیث حقیقی. مقابل مجازیه: قضیۀ شرطیۀ منفصلۀ حقیقیه. رجوع به قضیه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
آبی است نزدیک قادسیه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ فی یَ)
خوله دختر جعفر، مادر محمد بن حنفیه زوجه علی بن ابیطالب (ع) و مادر محمد بن علی بن ابیطالب (ع). (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ فی یَ)
سیوف حنفیه، شمشیرهای منسوب به ابوبحرصخر احنف بن قیس. (منتهی الارب). رجوع به حنفی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فَ)
یکی از زوجات حضرت علی و مادر محمد بن حنفیه است که بعد از امامین همامین علو مرتبه اش قابل انکار نیست. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به حنفیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فَ)
بنو حنیفه، بطنی است از بکر و آنان بنوحنیفه بن حیم بن صعب بن علی بن بکر بن وائل اند که از طرفداران مسیلمۀ کذاب بودند. (صبح الاعشی ج 1 ص 339)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان. واقع در هزارگزی جنوب مشیز و 2هزارگزی جنوب راه شوسۀ سیرجان - کرمان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری. دارای 100 تن سکنه میباشد. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوبات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ فی ی)
منسوب به حنیفه:
از شافعی و مالکی و قول حنیفی
جستیم ز مختار جهانداور رهبر.
ناصرخسرو.
، تابع مذهب ابوحنیفه. ج، حنیفه، احناف. (اقرب الموارد).
- تیغ حنیفی، تیغ حنفی. شمشیر حنفی. قسمی از شمشیر که ابتدا احنف نام بر کمر بست. (ناظم الاطباء). رجوع به حنفی و حنفیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فی یَ)
مسلمانی. (السامی فی الاسامی). رجوع به حنیفیه شود
لغت نامه دهخدا
مونث حقیقی. یا قضیه حقیقیه. قضیه ایست که موضوع حکم و مصادیق آن اعم از مصادیق متقرر و متحق در عین باشد یعنی اعم از آنکه متحقق الوجود باشد یا متقدر الوجود. یا قضیه حقیقیه منفصله. قضیه ایست که حکم بتنافی در آن صدقا و کذبا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اونیفیه
تصویر اونیفیه
فرانسوی یکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
واتگرایان پیروان فضل الله سبزواری همروزگار تیموریان که باورهایی درباره وات ها و چم هروات دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنیویه
تصویر دنیویه
مونث دنیوی امور دنیویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنیلیه
تصویر قنیلیه
اسپانیایی تازی گشه بیدستر
فرهنگ لغت هوشیار
((حُ س ِ یِ))
محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه
فرهنگ فارسی معین