جدول جو
جدول جو

معنی حنظاب - جستجوی لغت در جدول جو

حنظاب(حِ)
کوتاه دشوارخوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ)
زن سطبرروی بی خیر. (منتهی الارب). زن ستبرروی بی خیر
لغت نامه دهخدا
(حُ ظَ)
حنظباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به حنظب و حنظباء شود
لغت نامه دهخدا
(حِ ظَ)
کوتاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ ظِ)
جمع واژۀ حنظب، ملخ نر و خبز دوک. (منتهی الارب). رجوع به حنظب شود
لغت نامه دهخدا
(حِ)
خر استوارخلقت و کوتاه قوی یا تناور و درشت، گروه مرغ سنگخوار، خروس، گزردشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عِ / عُ)
ملخ زردرنگ، و یا ملخ درشت و سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنظب. عنظب. عنظوب. عنظبان. عنظباء. عنظابه. ج، عناظب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ ظُ / حَ ظَ / حُ ظَ)
ملخ نر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) ، خبزدوک نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یا نوعی از خبزدوک است که درازباشد یا ستوری است مانند آن. (منتهی الارب). چیزی مانند خبزدوک که دراز است. ج، حناظب. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حظاب
تصویر حظاب
پرده پای
فرهنگ لغت هوشیار