بدغذا، بداخلاق، مرد کوتاه بالا و گویند مرد بزرگ سر کوچک اندام لاغر. ج، قندأوون. (اقرب الموارد) ، کوتاه گردن سخت سر یا سبک سر، سخت. و بیشتر شتربدان موصوف شود. گویند: جمل قندأو، ای صلب، سریع: جمل قنداء، ای سریع. (اقرب الموارد)
بدغذا، بداخلاق، مرد کوتاه بالا و گویند مرد بزرگ سر کوچک اندام لاغر. ج، قندأوون. (اقرب الموارد) ، کوتاه گردن سخت سر یا سبک سر، سخت. و بیشتر شتربدان موصوف شود. گویند: جمل قندأو، ای صلب، سریع: جمل قنداء، ای سریع. (اقرب الموارد)
دهی است جزء دهستان خارطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود. 108هزارگزی جنوب خاوری بیار هفتادهزارگزی جنوب شوسۀ شاهرود به سبزوار. دشت شن زار. معتدل خشک. سکنه 68 تن. زبان فارسی. از قنات مشروب می شود. محصولات آنجا غلات، پنبه، تنباکو، پسته، بادام، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است. زمستان از طایفۀ سنگسری و کردهای قوچانی جهت تعلیف احشام خود حدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است جزء دهستان خارطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود. 108هزارگزی جنوب خاوری بیار هفتادهزارگزی جنوب شوسۀ شاهرود به سبزوار. دشت شن زار. معتدل خشک. سکنه 68 تن. زبان فارسی. از قنات مشروب می شود. محصولات آنجا غلات، پنبه، تنباکو، پسته، بادام، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو است. زمستان از طایفۀ سنگسری و کردهای قوچانی جهت تعلیف احشام خود حدود این ده می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)