- حنس (حُ نُ)
پرهیزگاران متقی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و در اقرب الموارد بسکون نون آمده است
معنی حنس - جستجوی لغت در جدول جو
- حنس (تَ)
لازم گرفتن میان معرکه را از شجاعت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
- حنس (حَ نِ)
شجاعی که میان معرکه را لازم گیرد. (ناظم الاطباء)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آزمایش، تجربه کام زیر زنخ زیر گلو زیر چانه کام زیر گلو، جمع احناک
سوگند شکستن، بزهمندی، پزامش (بلوغ)، هده گرایی، بیهده گرایی (هده حق و بیهده باطل) سوگند شکستن، بزه مندی، گناه بزه اثم
شتافتن، سرعت برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن برگمان گفتن، گمان بردن، فراست، ظن بردن
آنچه که شامل انواع متعدده باشد مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است و شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد، بمعنی کالا و متاع هم میگویند منجمد شدن آب منجمد شدن آب
گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که خود تیره مشخصی را بنام حنا میسازد این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران و هند کشت میشود، خمیدگی، عمل خم شدن، گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند گیاهیست دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند
