ثفل هر تخمی که روغن بدر آورده باشند و او را گنجاره و گنجال نیز گویند و صاحب زفانگویا نوشته انزوب شلم است که آنر اشلغم نیز گویند و او مانند گزر است و سرخ و سفید باشد. (از مؤید الفضلاء) ، تأخیر کردن و سپس انداختن و دور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به تأخیر انداختن. (از اقرب الموارد). تأخیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، نسیه فروختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چیزی را با مهلت و به نسیه فروختن. (از اقرب الموارد) ، زمان دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). مهلت دادن. (از اقرب الموارد). و از آن است که عرب جاهلیت شخصی را حکم میکردند و میگفتند وی را انسئنا شهراً، یعنی سپس اندازاز ما حرمت محرم را تا ماه صفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
ثفل هر تخمی که روغن بدر آورده باشند و او را گنجاره و گنجال نیز گویند و صاحب زفانگویا نوشته انزوب شلم است که آنر اشلغم نیز گویند و او مانند گزر است و سرخ و سفید باشد. (از مؤید الفضلاء) ، تأخیر کردن و سپس انداختن و دور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). به تأخیر انداختن. (از اقرب الموارد). تأخیر کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، نسیه فروختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چیزی را با مهلت و به نسیه فروختن. (از اقرب الموارد) ، زمان دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). مهلت دادن. (از اقرب الموارد). و از آن است که عرب جاهلیت شخصی را حکم میکردند و میگفتند وی را انسئنا شهراً، یعنی سپس اندازاز ما حرمت محرم را تا ماه صفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)