جدول جو
جدول جو

معنی حنزاب - جستجوی لغت در جدول جو

حنزاب
(حِ)
خر استوارخلقت و کوتاه قوی یا تناور و درشت، گروه مرغ سنگخوار، خروس، گزردشتی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ)
کوتاه دشوارخوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
گروه مرغ سنگخوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان اردبیل با 2053 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دلیر بر فجور. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کوتاه درشت اندام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ شَنْ نُ)
رسیدن کاری سخت کسی را که او را اندوهناک گرداند
لغت نامه دهخدا
(غَ دا)
بانگ کردن آهو یا به خصوص بانگ کردن تکه و آهوی نر به وقت گشنی. (از منتهی الارب) (آنندراج). بانگ کردن آهو. (از اقرب الموارد). نزب. نزیب. (منتهی الارب). رجوع به نزب شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حِ بَ)
ابوالفضل جعفر بن فضل بغدادی (ابن فرات). پدرش وزیرخلیفه مقتدر بود و او به مصر رفته چندی وزارت کافوراخشیدی و پس از او وزارت احمد بن علی بن اخشید داشت. در مدت وزارت دو بار عساکر ترک خانه او را غارت کردند و ابومحمدحسن بن عبدالله بن طغج از رؤسای ترک او را محبوس کرد. ابن حنزابه مردی ادیب و دانشمند بود و علما را دوست میداشت و با مقام وزارت از تدریس و املای حدیث بازنمی ایستاد و فضلا از نواحی و اطراف بدرک صحبت اومی آمدند و دارقطنی محدث مشهور چندی در خدمت او بسر برد. ولادت او به سال 308 ه. ق. در بغداد و وفات در 391 به مصر بوده است. حنزابه نام جدۀ او و به معنی زن کوتاه و سطبراندام است. (ابن خلکان). و اصمعی در کتاب النبات و الشجر گوید حنزاب جزر برّی است.
لغت نامه دهخدا
(تُلْ حِ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا