جدول جو
جدول جو

معنی حنتمه - جستجوی لغت در جدول جو

حنتمه(حَ تَ مَ)
یکی حنتم، ابر سیاه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حنتم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ دَ مَ)
یکی حندم و آن درختی است. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به حندم شود
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ رَ)
تنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ضیق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ مَ)
بومه. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و در بعض نسخ قاموس نومه آمده با نون و این غلط است. جمع واژۀ حنم. (از محیط المحیط). مؤلف منتهی الارب و ناظم الاطباء و پاره ای دیگر از لغت نامه ها آنرا نومه گرفته و به خواب ترجمه کرده اند
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ)
سبوی سیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سبوی سبز. (اقرب الموارد) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). ج، حناتم. (منتهی الارب) ، درخت حنظل، ابرهای سیاه. حنتمه، یکی آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
سیاهی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ مَ)
صخره هائی مشرف به ربع عمر بن خطاب در مکه وبعضی حثمه با ثاء مثلثه گفته اند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ تَ مَ)
شیشۀ ریزه ریزه. خرده شیشه، سیاهی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ابن حنتمه. جاحظ گوید: مردی در رقه بود به نام ابوعقیل و از اخبار بنی اسرائیل بسیار نقل میکرد. حجاج بن حنتمه بدو گفت: اسم گاو بنی اسرائیل چه بود؟ ابوعقیل گفت: حنتمه! حجاج گفت: در کجا دیدی ؟ گفت در کتاب عمرو عاص. (البیان و التبیین ج 3 ص 233). ابن عبد ربه همین داستان را به نام حجاج بن خیثمه آورده است. (العقد الفرید چ محمدسعید العریان ج 4 ص 125)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حنتره
تصویر حنتره
تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنمه
تصویر حنمه
خواب
فرهنگ لغت هوشیار