جدول جو
جدول جو

معنی حنتال - جستجوی لغت در جدول جو

حنتال(حُ)
نجات و رهایی. گزیر. چاره. (آنندراج) (منتهی الارب). بدّ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : مالی منه حنتال، نیست مرا از آن چاره. این کلمه رباعی است یا خماسی اما بیشتر بدون همزه است. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به حنتل شود
لغت نامه دهخدا
حنتال
چاره
تصویری از حنتال
تصویر حنتال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِمْ)
فربۀ پرگوشت. (منتهی الارب). لحیم. (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کثیرالکلام. (اقرب الموارد). بسیارگوی
لغت نامه دهخدا
(حِ)
کلان شکم. و گاه با همزه آید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). حنصاله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
کوتاه خرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کوتاه خوار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
حتنان. گزیر
لغت نامه دهخدا
(قِ)
خانق النمر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
از بلوکات ولایت خوی و سلماس، دارای 13 قریه و 24 فرسخ مساحت آن است. مرکز آن شنتال علیا، حد شمالی کوه آردین، شرقی چهریق، جنوبی شبیران، و غربی چهریق و گردیان میباشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حُ تَ)
نجات و رهایی و چاره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به حنتال شود
لغت نامه دهخدا
(حُ / حُ ءَ)
مناص. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنتال
تصویر کنتال
کوته بالا
فرهنگ لغت هوشیار