جدول جو
جدول جو

معنی حنبص - جستجوی لغت در جدول جو

حنبص(حِمْ بِ)
مکر و حیله. (ناظم الاطباء).
- ابوالحنبص، روباه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
حنبص
روباه از جانوران
تصویری از حنبص
تصویر حنبص
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حنبل
تصویر حنبل
پوستین کهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ حِمْ بِ)
روباه ماده. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ بُلْ حِمْ بِ)
روباه. (المزهر). ابوالحیل. ثعلب. روبه. روس
لغت نامه دهخدا
(تَ ضَجْ جُ)
مردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ضعیف شدن و مردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هُمْ بُ)
کلان شکم. (منتهی الارب). رجوع به هنبض شود
لغت نامه دهخدا
(هِمْ بِ)
مرد سست حقیر هیچکاره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نعت فاعلی از حبص. سخت رونده. صاحب این کلمه را آورده و سید مرتضی زبیدی در تاج العروس گوید این کلمه تصحیف جابص با جیم موحّده است
لغت نامه دهخدا
(حِنْ نِ با)
نام ناحیتی از راذان واقع بسواد عراق. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(حُمْ بُ)
سطبر پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج). ستبر پرگوشت. (ناظم الاطباء). حنابج. ضخم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِمْ بِ)
شپش. (منتهی الارب) (آنندراج). قمل. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَمْ بَ)
کوتاه بالا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَمْ بَ)
احمد بن محمد بن حنبل، مکنی به ابوعبدالله. امام محدثان است. (منتهی الارب). احمد بن محمد بن حنبل بن اسد بن ادریس بن عبدالله بن حیان بن انس بن قاسطبن مازن بن شیبان بن ذهل بن ثعلبه بن عکایه بن بکر بن وائل الشیبانی المروزی. امام السنه. تولد وی به سال 164 هجری قمری و وفات او بسال 224 هجری قمری اتفاق افتاد. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به احمد حنبل شود
لغت نامه دهخدا
(حَمْ بَ)
مردکوتاه بالا، کلان شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کوتاه بالای شکم بزرگ. (اقرب الموارد) ، فربۀ پرگوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پوستین یا پوستین کهنه، موزۀ کهنه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). الخف الخلق. (اقرب الموارد) ، دریا. (منتهی الارب). بحر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حُمْ بُ)
شکوفۀ مغیلان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، لوبیاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). قسمی از لوبیاء. (ناظم الاطباء) ، بار درخت غاف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِ فِ)
باریک جسم و نزار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ یُ)
در حرب رو آوردن بر دشمن ببهانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : حنبص، راغ فی الحرب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حنبر
تصویر حنبر
ملازمت، سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنبل
تصویر حنبل
مرد کوتاه قد و بزرگ شکم، پوستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنب
تصویر حنب
کجی ساقه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبص
تصویر نبص
تره تازه، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنفص
تصویر حنفص
نزار لاغرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنبل
تصویر حنبل
((حَ بَ))
مرد کوتاه قد بزرگ شکم
فرهنگ فارسی معین