جمع واژۀ نسوف، بر غیر. (منتهی الارب). جمع واژۀ نسوف، به معنی شتر که علف را از بیخ برکند. (آنندراج) (از اقرب الموارد) : ابل مناسیف، شترانی که علف را از بیخ برکنند. (ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ نسوف، بر غیر. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ نسوف، به معنی شتر که علف را از بیخ برکند. (آنندراج) (از اقرب الموارد) : ابل مناسیف، شترانی که علف را از بیخ برکنند. (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ منتین، به معنی ناخوشبوی. (آنندراج). جمع واژۀ منتین. گویند: قوم مناتین. (منتهی الارب). جمع واژۀ منتین. گویند: رجال و آباط مناتین. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ مِنتین، به معنی ناخوشبوی. (آنندراج). جَمعِ واژۀ منتین. گویند: قوم مناتین. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ منتین. گویند: رجال و آباط مناتین. (از اقرب الموارد)
بمعنی کسی که خداوند او را دوست داشت، یکی از اشخاصی است که بواسطۀ موعظۀ حواریان به دین پاک مسیح گرویده، در زمانی که هر چیز در میان مسیحیان بالاشتراک شد او رفته ملک خود را فروخته، قدری از بهای آنرا مخفی داشته باقی را بحضور رسولان آورد. پطرس وی را فرمود: ای حنانیا آیا زمین را بهمین قیمت فروختی ؟ گفت: آری. لهذا پطرس دریافته وی را ملامت همی نمود که در حال افتاده بمرد. در ساعت سفیره زوجه اش که به خیانت شوی خود واقف بود، دررسیده سئوال پطرس را بمثل شوهر خود جواب داده او نیز فی الفور جان را بجان آفرین تسلیم نمود، یکی از شاگردان اول که در دمشق سکونت میداشت. و او همان است که بنزد شاؤل فرستاده شده او را بینائی بخشید، چنانکه این حکایت مفصلاً در کتاب اعمال حواریان مذکور است. بعضی بر آنند که او یکی از آن هفتاد حواری بود و شهید گردید، شخصی که در سال 48 میلادی رئیس کهنه بود و داستان او در قاموس کتاب مقدس بتفصیل آمده است. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
بمعنی کسی که خداوند او را دوست داشت، یکی از اشخاصی است که بواسطۀ موعظۀ حواریان به دین پاک مسیح گرویده، در زمانی که هر چیز در میان مسیحیان بالاشتراک شد او رفته ملک خود را فروخته، قدری از بهای آنرا مخفی داشته باقی را بحضور رسولان آورد. پطرس وی را فرمود: ای حنانیا آیا زمین را بهمین قیمت فروختی ؟ گفت: آری. لهذا پطرس دریافته وی را ملامت همی نمود که در حال افتاده بمرد. در ساعت سفیره زوجه اش که به خیانت شوی خود واقف بود، دررسیده سئوال پطرس را بمثل شوهر خود جواب داده او نیز فی الفور جان را بجان آفرین تسلیم نمود، یکی از شاگردان اول که در دمشق سکونت میداشت. و او همان است که بنزد شاؤل فرستاده شده او را بینائی بخشید، چنانکه این حکایت مفصلاً در کتاب اعمال حواریان مذکور است. بعضی بر آنند که او یکی از آن هفتاد حواری بود و شهید گردید، شخصی که در سال 48 میلادی رئیس کهنه بود و داستان او در قاموس کتاب مقدس بتفصیل آمده است. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود