جدول جو
جدول جو

معنی حمیله - جستجوی لغت در جدول جو

حمیله(حَ لَ)
دوال شمشیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، کل و سربار. (اقرب الموارد). گران. (منتهی الارب). هو حمیله علینا، او گران و مانند عیال است بر ما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حمیله
بسته خویش، دوال شمشیر
تصویری از حمیله
تصویر حمیله
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمیله
تصویر جمیله
(دخترانه)
زیبا، زن زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حمیده
تصویر حمیده
(دخترانه)
مؤنث حمید ستوده شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حلیله
تصویر حلیله
زن شرعی مرد، زوجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمیله
تصویر جمیله
جمیل، زن زیبا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شمیله
تصویر شمیله
طبع، سرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حموله
تصویر حموله
حیوان بارکش، چهارپایی برای حمل بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حماله
تصویر حماله
دوال شمشیر، بند شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمیده
تصویر حمیده
پسندیده، درخور ستایش
فرهنگ فارسی عمید
(حَ صَ)
گوسپند دزدیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج، حمائص
لغت نامه دهخدا
(حَ ضَ)
ارض حمیضه، زمین حمض ناک. (منتهی الارب). زمین پراز حمض. (اقرب الموارد). ج، حمض. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
گندم درازخوشه. و نام دیگر آن مبارکه است. گندم درازشاخ. (مهذب الاسماء) ، آب تره در روده ها. حقال. حقل. ج، حقائل. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خرمای تباه که فروریزد از درخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
زوجه. (از منتهی الارب). منکوحه. زن منکوحه. (آنندراج) (غیاث). همسر. جفت. زن. (دهار). ج، حلایل. (مهذب الاسماء) ، زن هم منزل. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
آمله. آملج. املج. (از فرهنگ فارسی معین، ذیل امیله و آمله). میوه ایست در هندوستان که در شکر پرورده کنند و خورند. (از برهان قاطع). ثمری است دوایی، خاصیت سرد دارد. (آنندراج) (از مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمیله
تصویر نمیله
سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیله
تصویر محیله
مونث محیل زن حیله گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیله
تصویر تمیله
سیاهگوش از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حملیه
تصویر حملیه
مونث حملی: قضیه حملیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمیله
تصویر ثمیله
مانده، رخت و پخت، آب بند، انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیله
تصویر جمیله
خوب و زیبا، پسندیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امیله
تصویر امیله
پارسی تازی شده آمله از گیاهان دارویی آمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقیله
تصویر حقیله
خرمای تباه، شکمدرد ستور
فرهنگ لغت هوشیار
مونث حمید: فرخنده، از نام های تازی مونث حمید ستوده پسندیده اخلاق حمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حموله
تصویر حموله
ستور بار کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمیله
تصویر شمیله
سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصیله
تصویر حصیله
دریافتی، باز مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماله
تصویر حماله
تاوان، غرامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیله
تصویر حلیله
همسر، جفت، زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیضه
تصویر حمیضه
شوره زار شبدر ترشک شبدر ترشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیسه
تصویر حمیسه
تفشیله (قیله) از خوراک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماله
تصویر حماله
((حِ لِ یا لَ))
بند شمشیر، جمع حمایل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمیده
تصویر حمیده
((حَ دِ))
ستوده، پسندیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جمیله
تصویر جمیله
((جَ لِ))
زن زیبارو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلیله
تصویر حلیله
((حَ لِ یا لَ))
زن شرعی مرد، همسر، جمع حلایل
فرهنگ فارسی معین