جدول جو
جدول جو

معنی حملجه - جستجوی لغت در جدول جو

حملجه
(تَ حُ)
سخت تافتن رسن را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمله
تصویر حمله
یورش، هجوم در جنگ،
در پزشکی صرع، در پزشکی اختلال ناگهانی در یکی از اعضای بدن مانند قلب یا مغز،
کنایه از اعتراض یا انتقاد شدید
حمله آوردن: هجوم آوردن، یورش آوردن
حمله بردن: هجوم بردن، یورش بردن
حمله کردن: هجوم بردن، یورش بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمله
تصویر حمله
حامل ها، حمل کنندگان، میوده داران، جمع واژۀ حامل
فرهنگ فارسی عمید
(مِ لَ جَ)
تخت حلاجی. محلج. (از منتهی الارب). رجوع به محلج شود
لغت نامه دهخدا
(قَ وَ)
نیک رفتن اسپ و ستور. فارسی معرب است. (از منتهی الارب). رفتن به روانی و شتاب. نیکو رفتن ستور، چون دهرجه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان بجنورد، دارای 458 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
مصدر به معنی دملاج. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). همواری کار و درستی صنعت. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به دملاج شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
گشادن چشم و سخت نگریستن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). چشم گشادن و تیز نگاه کردن
لغت نامه دهخدا
(حَ لی یَ)
تأنیث حملی. قضیۀ حملیه. رجوع به حملی و رجوع به قضیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَطْ طُ)
آسان فروبردن چیزی را به گلو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هملجه
تصویر هملجه
از ریشه پارسی رهواری: در ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حملیه
تصویر حملیه
مونث حملی: قضیه حملیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله
تصویر حمله
آهنگ بر دشمن در جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمله
تصویر حمله
((حَ لِ یا لَ))
آهنگ جنگ کردن، هجوم بردن، هجوم، یورش، غش (پزشکی)، دفعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمله
تصویر حمله
((حَ مَ لَ))
جمع حامل، حمل کنندگان، برندگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمله
تصویر حمله
آفند، تاختن، تازش، تک، تاخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمله
تصویر حمله
Attack
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حمله
تصویر حمله
attaque
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حمله
تصویر حمله
saldırı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حمله
تصویر حمله
공격
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حمله
تصویر حمله
攻撃
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حمله
تصویر حمله
התקפה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حمله
تصویر حمله
हमला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حمله
تصویر حمله
serangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حمله
تصویر حمله
การโจมตี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حمله
تصویر حمله
атака
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حمله
تصویر حمله
aanval
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حمله
تصویر حمله
ataque
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حمله
تصویر حمله
attacco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حمله
تصویر حمله
ataque
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حمله
تصویر حمله
攻击
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حمله
تصویر حمله
atak
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حمله
تصویر حمله
напад
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حمله
تصویر حمله
Angriff
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حمله
تصویر حمله
shambulio
دیکشنری فارسی به سواحیلی