جدول جو
جدول جو

معنی حمقی - جستجوی لغت در جدول جو

حمقی
جمع احمق، گولان جمع احمق کم خردان، بیخردان
تصویری از حمقی
تصویر حمقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احمقی
تصویر احمقی
گولی بیخردی (حالت و چگونگی احمق گولی. بیخردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمقی
تصویر احمقی
Daftness, Foolishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ความโง่ , โง่
دیکشنری فارسی به تایلندی
حمقٌ , سفاهةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
मूर्खता
دیکشنری فارسی به هندی
বোকামি , মূর্খতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
منسوب به حمل، قضیه ایست که حکم بوقوع و لا وقوع نیست در آن مشروط بشرط و مقید بقیدی نباشد: (مردم جانورست) یا (مردم جانور نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمقا
تصویر حمقا
مونث احمق زن کحم خرد زن کم عقل. مونث احمق زن کحم خرد زن کم عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلقی
تصویر حلقی
گلویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمقا
تصویر حمقا
احمق ها، بی عقل ها، کم خردها، ساده لوح ها، کودن ها، جمع واژۀ احمق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمی
تصویر حمی
نگاهداشتن، حمایت سخت گرم شدن سخت گرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمق
تصویر حمق
بی عقل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمی
تصویر حمی
تب، حالت زیاد شدن حرارت بدن که گاهی با برخی تغییرات موضعی و امراض دیگر همراه است، تپ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمی
تصویر حمی
آنچه از آن حمایت می شود، چیزی یا جایی که از آن دفاع می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمی
تصویر حمی
((حُ ما))
تب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمق
تصویر حمق
((حُ))
بی خردی، نادانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمق
تصویر حمق
بیعقل شدن، فاسد شدن عقل و رای کسی، کم خردی، کم عقلی، ساده لوحی
فرهنگ فارسی عمید