جدول جو
جدول جو

معنی حمز - جستجوی لغت در جدول جو

حمز
(تَصْ)
حمز شراب، گزیدن شراب زبان را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زبان گز شدن. (منتهی الارب) ، حمز هم، سوختن اندوه دل را. (منتهی الارب) ، تیز کردن، فراهم آوردن، (حا مص) زبان گزی، گرفتگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
حمز
زبان گزی زبان گزیدن تره ترش
تصویری از حمز
تصویر حمز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمزه
تصویر حمزه
(پسرانه)
شیر، نام عموی پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حمزه
تصویر حمزه
تره تیزک، ترتیزک، گیاهی یک ساله با برگ های بیضوی و طعم تند و تیز که جزء سبزی های خوردنی مصرف می شود. دارای ید، آهن و فسفات و ضد اسکوربوت است، شاهی، ککژه، ککش، کیکر، کیکیز
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مَ)
استوارتر. قوی تر. اشدّ. اشق. اقوی. امتن. وبدین معنی است حدیث ابن عباس: افضل الاعمال احمزها، وبروایتی افضل العبادات احمزها، ای اشقّها. (مهذب)
لغت نامه دهخدا
(حُ زَ)
تمر هندی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ زَ)
ابن عمرو الاسلمی. یکی از صحابه است و راوی حدیث دائر بجواز افطار در سفر میباشد. در تاریخ 61 هجری قمری درگذشت. رجوع به الاصابه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حمض
تصویر حمض
ترشیدگی ترش شدن، شوخیدن شوخی کردن، اشنان آذر بوی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
حمکه: ریزه، فرومایه، شپش، کودک، کره، ناب چیزی، سرشت چیزی، راهنمای بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمق
تصویر حمق
بی عقل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمظ
تصویر حمظ
بیفشردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمط
تصویر حمط
خراشیدن، پوست باز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خفت آماس فرو نشستن آماس، بر آوردن خاشاک از چشم نخود از گیاهان اشنان قصارین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمش
تصویر حمش
بر افروختن از خشم، خشماندن، فرآوری فراهم آوردن، راندن به خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمو
تصویر حمو
خویش شوی، خویش زن، گرمای آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمس
تصویر حمس
آواز، صوت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احمر، سرخ ها، سرخپوستان ژورک از پرندگان، گژف خوپخین (مومیایی) تمر هندی خنجه، جمع حمار، دراز گوشان بر افروخته خشمناک جمع احمر. سرخها، سرخرویان، سرخ بوستان. مومیایی، تمر هندی جمع حمار خران دراز گوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمد
تصویر حمد
ستایش و شکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمت
تصویر حمت
روز سخت گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمل
تصویر حمل
باردار شدن زن، حامله شدن، آبستنی، احتمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزم
تصویر حزم
استوار کردن، استوار بستن، تباه کردن، بریدن و کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمه
تصویر حمه
چشمه آبگرم مرگ، به گرمابه رفتن کبود، تپ، سختی زهر سم، نیش کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمی
تصویر حمی
نگاهداشتن، حمایت سخت گرم شدن سخت گرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزز
تصویر حزز
سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حامز
تصویر حامز
نکته سنج آسانگیر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
میانگی، باز داشت باز داشتن، در میان آمدن، گلو بریدن، روده ریش از تشنگی خویش نزدیک، سوی، پاک
فرهنگ لغت هوشیار
اندازه کردن، تقدیر، تخمین، تقدیر کردن، تخمین کردن آنچه بدان گردن بندند آنچه بدان گردن بندند
فرهنگ لغت هوشیار
اشاره یا ایماء، اشاره یا کنایه، با دست و به چشم و یا ابرو اشاره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمز
تصویر احمز
نیرومندتر به نیروتر
فرهنگ لغت هوشیار
از نام های تازی، شیر بیشه، تره تیزک از گیاهان تره تیزک، از اعلام مردان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حما
تصویر حما
دفاع کردن، از کسی، نگهداری شده، نگاهداری کردن، کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمزه
تصویر حمزه
تره تیزک، از اعلام مردان است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمد
تصویر حمد
ستایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمل
تصویر حمل
ترابردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تره تیزک، رشاد، شیر، حیدر، ضیغم، صفدر، اسد، ضرغام، ارسلان، هژبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد