جدول جو
جدول جو

معنی حمایر - جستجوی لغت در جدول جو

حمایر(حَ یِ)
جمع واژۀ حماره. (ناظم الاطباء). رجوع به حماره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حماید
تصویر حماید
خصلت های پسندیده، خوبی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمایل
تصویر حمایل
حماله ها، دوال شمشیرها، بند شمشیرها، جمع واژۀ حماله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
نگه داری کردن، نگهبانی، دفاع کردن از کسی، پشتیبانی کردن، پشتیبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمایر
تصویر ضمایر
ضمیرها، باطن انسان ها، اندرون دل ها، اندیشه و راز نهفته در دل ها، جمع واژۀ ضمیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرایر
تصویر حرایر
جمع حره زنان آزاده آزاد زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفایر
تصویر حفایر
جمع حفیره گودالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمایل
تصویر حمایل
جواهر و زرینه که زنان در گردن اندازند و از زیر بغل بدر آورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماید
تصویر حماید
جمع حمیده خوبیها خصلتهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
پناه، پشتی، دستگیری، حفاظت، تقویت، یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمایر
تصویر تمایر
تباهی افتادن، فتنه و فساد افتادن میان قوم
فرهنگ لغت هوشیار
باطن انسان اندرون دل، آن چه در خاطر بگذرد اندیشه، وجدان، سر پنهان راز، جمع ضمایر (ضمائر)، کلمه ای که جای اسم قرار گیرد و دلالت بر شخص یا شی کند. یا ضمیر اشاره. ضمیریست که کسی یا چیزی را با اشاره نشان دهد و آن دو صیغه دارد: این برای اشاره به نزدیک آن برای اشاره به دور: فریب دشمن مخور و غرور و مداح مخر که این دام زرق نهاده است و آن کام جمع گشاده. توضیح فرق ضمیر اشاره با اسم اشاره آنست که پس از اسم اشاره اسم آید: این خانه آن کتاب ولی ضمیر اشاره تنها استعمال شود. یا ضمیر اضافه. در حالت اضافه آید از این قرار: - م - ت - ش - مان - تان - شان مانند: دخترم دخترت دخترش دخترمان دخترتان دخترشان. یا ضمیر شخصی. ضمیری که یکی از سه شخص را برساند یا به عبارت دیگر دلالت کند بر متکلم مخاطب غایب و آن بر دو قسم است: متصل و منفصل. یا ضمیر فاعلی. از اقسام ضمیر شخصی متصل است و آن دال بر فاعل است از این قرار: - م - - د - یم - ید - ند مانند: می روم می روی می رود می رویم می روید می روند. یا ضمیر متصل. ضمیریست که تنها ذکر نشود و آن بر دو قسم است: ضمیر فاعلی ضمیر مفعولی و اضافی. یا ضمیر مشترک. ضمیریست که با یک صیغه در میان تکلم و مخاطب و غایب مشترک باشد و همیشه مفرد استعمال شود مانند: خود خویش خویشتن: من خود آمدم تو خود آمدی او خود آمد... یا ضمیر مفعولی. از اقسام ضمیرشخصی متصل است و آن دال بر مفعول است از این قرار: - م - ت - ش - مان - تان شان مانند: بردم بردت بردش بردمان بردتان بردشان. (یعنی برد مرا برد ترا) یا ضمیر منفصل. ضمیریست که تنها هم ذکر شود از این قرار: من تو او (وی آن) ما شما ایشان. توضیح حالات اسم درین ضمایر نیز جاریست مثلا فاعلی: من رفتم تو رفتی... مفعولی: مرا (من را) گفت ترا (تو را) گفت... اضافی: کتاب من کتاب تو، آنست که کسی چیزی اندیشد و بر زبان نیاورد و منجم از روی قواعد احکام نجومی آن را استخراج کند و بگوید که آن نیت حاصل می شود یا نه مقابل خبیء، قیاسی بود که کبرایش محذوف باشد و علت حذف یا غایت وضوح بود چنان که گوییم: خط اب و خط اج از یک مرکز به یک محیط شده اند پس متساوی باشند. یا آن که خواهند که کذب مخفی باشد چنان که گویند: فلان شخص به شب طوف می کند پس خائن است. چه به تصریح کبری کذبش ظاهر شود، جمع ضمایر (ضمائر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماید
تصویر حماید
((حَ یِ))
جمع حمیده، خوبی ها، خصلت های نیکو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
((حِ یَ))
پشتیبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضمایر
تصویر ضمایر
((ضَ یِ))
جمع ضمیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حفایر
تصویر حفایر
((حَ یِ))
جمع حفیره، گودال ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمایل
تصویر حمایل
((حَ یِ))
بند شمشیر و آن چه به شانه و پهلو آویزند، قرآن کوچکی که به بغل آویزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
پشتیبانی، همیاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
Advocacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
plaidoyer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
支援
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
תמיכה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
वकालत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
advokasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
การสนับสนุน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
belangenbehartiging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
patrocinio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
defensa
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
defesa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
倡导
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
adwokatura
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
захист
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
Befürwortung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
защита
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
옹호
دیکشنری فارسی به کره ای