جدول جو
جدول جو

معنی حمامت - جستجوی لغت در جدول جو

حمامت
(حَ مَ)
رجوع به حمامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمامت
تصویر تمامت
کامل کردن، تمام کردن، تمام، کامل، همه، همگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دمامت
تصویر دمامت
زشت رویی، پستی، حقارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمامت
تصویر تمامت
بقیه، باقی مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجامت
تصویر حجامت
خون گرفتن از بدن، از روش های درمانی در طب سنتی که با شکافتن پوست و خارج کردن خون انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
بی عقل شدن، فاسد شدن عقل و رای کسی، کم خردی، نادانی، بی عقلی، ساده لوحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امامت
تصویر امامت
پیشوایی در جامعه اسلامی از نظر مذهبی و اعتقادی، پیش نمازی، یکی از اصول اعتقادی تشیع که شامل اعتقاد به وجود امام و رهبری و پیشوایی اوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
نگه داری کردن، نگهبانی، دفاع کردن از کسی، پشتیبانی کردن، پشتیبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمامه
تصویر حمامه
کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمامی
تصویر حمامی
صاحب حمام، گرمابه دار، گرمابه بان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمامه
تصویر حمامه
ماهلو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
بی عقلی، گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماطت
تصویر حماطت
سوزش گلو، انجیر کوهی، کاه مکا (ذرت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمامت
تصویر تمامت
جملگی
فرهنگ لغت هوشیار
گرمابان گرمابه دار گرمابه دار گرمابه بان، حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
پناه، پشتی، دستگیری، حفاظت، تقویت، یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمامت
تصویر دمامت
پست و حقیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکامت
تصویر حکامت
حکیم شدن، محکم کار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امامت
تصویر امامت
پیشوایی کردن، ریاست عامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزامت
تصویر حزامت
هوشش هوشمندی، دور اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
خون تن از شیشه و شاخ بر کشیدن پس از شکافهای خرد که به تن دهند، خون کشیدن با شاخ یا شیشه از تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماما
تصویر حماما
هل هیل از گیاهان هل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
((حَ قَ))
کم خردی، بی خردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمامت
تصویر دمامت
((دَ مَ))
بدمنظر شدن، زشت رویی
فرهنگ فارسی معین
((حِ مَ))
بادکش کردن و خون گرفتن از بدن از طریق مکیدن به وسیله شاخ و تیغ زدن بر محل مکیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امامت
تصویر امامت
((اِ مَ))
پیشوایی کردن، پیشنمازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمامی
تصویر حمامی
گرمابه دار، گرمابه بان، حقو قی که به گرمابه دار ده یا قریه دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
((حِ یَ))
پشتیبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمامت
تصویر تمامت
((تَ مَ))
تمام کردن، کامل کردن، همه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
پشتیبانی، همیاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
سبک مغزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
Advocacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
Folly, Silliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حمایت
تصویر حمایت
защита
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حماقت
تصویر حماقت
глупость
دیکشنری فارسی به روسی