- حماسی
- پهلوانی رزمی رزمیک منسوب و مربوط به حماسه پهلوانی، (ادب) شعری که موضوع آن وصف جنگها و دلاوریها باشد
معنی حماسی - جستجوی لغت در جدول جو
- حماسی
- شعری که در وصف دلیران، جنگ ها و دلاوری های آنان باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث حماسی: اشعار حماسیه، جمع حماسیات
پهلوانی
حساسی بودن: حساسی سامعه
آنچه که مربوط به تب است عوارض ناشی از تب، تب دار تب زده
گرمابان گرمابه دار گرمابه دار گرمابه بان، حقوقی که گرمابه دار ده و قریه را دهند
باربری شغل و پیشه حمال بار بری
دلاوری، دلیری
کوشش بسیار
پنج واتی، پنج بخشی ، پنج تایی، پنج پهلو پنج جزوی آنچه دارای پنج جزو باشد، کلمه پنج حرفی
پاره پاره گردانیدن
امری افتخارآمیز که از روی شجاعت، مهارت و شایستگی انجام شده باشد، در علوم ادبی نوعی شعر در وصف پهلوانان که داستان های منظوم از نبردها، دلاوری ها و افتخارات قومی و نژادی یک ملت را دربر دارد مانند شاهنامۀ فردوسی، شجاعت، دلاوری، دلیری
کمی، کم بودن، به مقدار کم، اندکی
صاحب حمام، گرمابه دار، گرمابه بان
کمی قلت مقابل بسیاری: (آب آن چشمه ز ابتدای وجود نه کماسی کند نه بفزاید)، (سراج راجی)
گرمابه دار، گرمابه بان، حقو قی که به گرمابه دار ده یا قریه دهند
ویژگی هر چیزی که مرکب از پنج جزء باشد، پنج تایی، پنج حرفی (کلمه)
جمع حماسیه
Epically, Rously
эпически , энергично
episch, energisch
епічно , енергійно
epicko, energicznie
史诗般地 , 精力充沛地
épicamente, de forma enérgica
epicamente, in modo energico
épicamente, de manera enérgica
de manière épique, de manière énergique
episch, energiek
อย่างมหากาพย์ , อย่างมีพลัง
secara epik, secara penuh energi