یکی از شعرای ایران و از اهالی اردبیل بود که پس از مدتی سیاحت در اصفهان اقامت گزید. او راست: نخواهم سایه افتد بر زمین از نخل بالایش که پندارم ز پاافتاده ای افتاد بر پایش. (از قاموس الاعلام) یکی از شعرای ایران و از اهالی اصفهان است. او راست: بارها گفتم بخود کز دل غمش بیرون کنم دل نمی خواهد که باشد بی غم او چون کنم. (از قاموس الاعلام)
یکی از شعرای ایران و از اهالی اردبیل بود که پس از مدتی سیاحت در اصفهان اقامت گزید. او راست: نخواهم سایه افتد بر زمین از نخل بالایش که پندارم ز پاافتاده ای افتاد بر پایش. (از قاموس الاعلام) یکی از شعرای ایران و از اهالی اصفهان است. او راست: بارها گفتم بخود کز دل غمش بیرون کنم دل نمی خواهد که باشد بی غم او چون کنم. (از قاموس الاعلام)
اسمش چون خلقش حسن و صاحب قلب سلیم و سلیقه مستقیم بود در سبزوار متوطن بوده. و در اوایل حال به اعمال دیوانی مشغول آخرالامر از آن شغل معزول شد و سبب آنکه روزی براتی به بیوه زنی نوشته آن عجوزه فریادکنان دوید، گفت: ای مرد! این برات را بحکم که بر من نوشتی ؟ سلیمی گفت: بحکم سیدفخرالدین. آن عجوزه گفت: نمیدانم حق تعالی در روز جزا از تو قبول خواهد کرد یا نه ؟ سلیمی را درد در نهاد افتاد و گفت واﷲ باﷲ نه. دوات و قلم را شکسته سوگند یاد کرد و دیگر مدت العمر حرام و حرام خوارگی نکرد و بعد از توبه بحج رفت، در مراجعت وفات یافت و در سبزوارمدفون است. (از آتشکدۀ آذر ص 70). و سنۀ مرگ او را 327 هجری قمری نوشته. مؤلف الذریعه به نقل از تذکرۀ دولت شاه سمرقندی نویسد: وی بسال 854 هجری قمری درگذشت. مؤلف ریحانه الادب نیز به نقل از سفینه (ص 212) وفات او را در همین سال نوشته است. (از حاشیۀ آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 32). و رجوع به کتاب مذکور شود
اسمش چون خلقش حسن و صاحب قلب سلیم و سلیقه مستقیم بود در سبزوار متوطن بوده. و در اوایل حال به اعمال دیوانی مشغول آخرالامر از آن شغل معزول شد و سبب آنکه روزی براتی به بیوه زنی نوشته آن عجوزه فریادکنان دوید، گفت: ای مرد! این برات را بحکم که بر من نوشتی ؟ سلیمی گفت: بحکم سیدفخرالدین. آن عجوزه گفت: نمیدانم حق تعالی در روز جزا از تو قبول خواهد کرد یا نه ؟ سلیمی را درد در نهاد افتاد و گفت واﷲ باﷲ نه. دوات و قلم را شکسته سوگند یاد کرد و دیگر مدت العمر حرام و حرام خوارگی نکرد و بعد از توبه بحج رفت، در مراجعت وفات یافت و در سبزوارمدفون است. (از آتشکدۀ آذر ص 70). و سنۀ مرگ او را 327 هجری قمری نوشته. مؤلف الذریعه به نقل از تذکرۀ دولت شاه سمرقندی نویسد: وی بسال 854 هجری قمری درگذشت. مؤلف ریحانه الادب نیز به نقل از سفینه (ص 212) وفات او را در همین سال نوشته است. (از حاشیۀ آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 32). و رجوع به کتاب مذکور شود
منسوب به کلیم اﷲ، موسی (ع). پیرو دین موسی (ع) (فرهنگ فارسی معین). یهود. جهود. یهودی. موسایی. موسوی. اسرائیلی. ج، کلیمیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به یهود و بنی اسرائیل شود
منسوب به کلیم اﷲ، موسی (ع). پیرو دین موسی (ع) (فرهنگ فارسی معین). یهود. جهود. یهودی. موسایی. موسوی. اسرائیلی. ج، کلیمیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به یهود و بنی اسرائیل شود
منسوب به علیم که تیره ای (بطنی) است از بنی کلب. و نسبت آنان به علیم بن جناب بن هبل بن عبدالله بن کنانه بن بکر بن عوف بن عذره است. رجوع به علیم (ابن جناب بن هبل بن...) شود منسوب به علیم، که تیره ای (بطنی) است از باهله. و نسبت آنان به علیم بن عدی بن عمرو بن معن است. رجوع به علیم (ابن عدی بن عمروبن...) شود
منسوب به علیم که تیره ای (بطنی) است از بنی کلب. و نسبت آنان به علیم بن جناب بن هبل بن عبدالله بن کنانه بن بکر بن عوف بن عذره است. رجوع به علیم (ابن جناب بن هبل بن...) شود منسوب به علیم، که تیره ای (بطنی) است از باهله. و نسبت آنان به علیم بن عدی بن عمرو بن معن است. رجوع به علیم (ابن عدی بن عمروبن...) شود
برسوی، از مردم بروسه. معاصر سلطان سلیم خان قدیم، نامش عبدالله بن محمد مرزیفونی رومی (1066 هجری قمری) شاعریست ترک و او را دیوانیست. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و هدیهالعارفین ج 1 ص 477 شود قورقوردبن بایزید. متوفی به سال 918 هجری قمری او راست: دیوانی به ترکی
بُرسَوی، از مردم بروسه. معاصر سلطان سلیم خان قدیم، نامش عبدالله بن محمد مرزیفونی رومی (1066 هجری قمری) شاعریست ترک و او را دیوانیست. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و هدیهالعارفین ج 1 ص 477 شود قورقوردبن بایزید. متوفی به سال 918 هجری قمری او راست: دیوانی به ترکی
دختر حارث بن ابوشمر است. درباره او مثلی است مشهور در عرب که گویند: مایوم حلیمه بسّر. و اصل آن اینست که پدر او حارث لشکری بجنگ منذر بن ماءالسماء می فرستاد حلیمه ظرفی (تغاری) پر از عطر بیاورد و همه را خوشبو و معطر گردانید. (منتهی الارب). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
دختر حارث بن ابوشمر است. درباره او مثلی است مشهور در عرب که گویند: مایوم حلیمه بِسّر. و اصل آن اینست که پدر او حارث لشکری بجنگ منذر بن ماءالسماء می فرستاد حلیمه ظرفی (تغاری) پر از عطر بیاورد و همه را خوشبو و معطر گردانید. (منتهی الارب). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
سید حکیمی، از شاعران است. وی معاصر امیر شاهی بود و طبع خوبی داشت. در تتبع مطلع شاهی با مصرع: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او. از اوست این مطلع: مائیم و کنج میکده و پیر دیر او دیگر کجا رویم که داریم غیر او. (مجالس النفایس ص 138). محبوب علی. از شاعران و مریدان سید نسیمی، به سال 881هجری قمری در طبس درگذشت. او راست: مائیم پیر میکده و کنج دیر او امید ما بدوست که داریم غیر او صد بار بیش کشت و دگر کرد زنده ام گویی علی است یار و حکیمی نصیر او. (ریاض العارفین ص 187)
سید حکیمی، از شاعران است. وی معاصر امیر شاهی بود و طبع خوبی داشت. در تتبع مطلع شاهی با مصرع: ما حق شناس پیر مغانیم و دیر او. از اوست این مطلع: مائیم و کنج میکده و پیر دیر او دیگر کجا رویم که داریم غیر او. (مجالس النفایس ص 138). محبوب علی. از شاعران و مریدان سید نسیمی، به سال 881هجری قمری در طبس درگذشت. او راست: مائیم پیر میکده و کنج دیر او امید ما بدوست که داریم غیر او صد بار بیش کشت و دگر کرد زنده ام گویی علی است یار و حکیمی نصیر او. (ریاض العارفین ص 187)
ابن حسن بن محمد بن حلیم بخاری یا جرجانی شافعی مکنی به ابوعبدالله. فقیه، محدث، متکلم، ادیب بود. در بخارا در 338 هجری قمری بزاده و در همانجا بقضاء منصوب و در ربیع اول 403 هجری قمری درگذشت. او راست: ’منهاج الدین’ در سه جلد و ’آیات الساعه’. (معجم المصنفین از ذهبی) (سیر النبلاء ج 11 ص 51) (الوافی بالوفیات ج 11 ص 65) (طبقات الشافعیه ج 2 ص 69) (تذکره الحفاظ) (شذرات الذهب) (کشف الظنون) (هدیه العارفین ج 1 ص 308)
ابن حسن بن محمد بن حلیم بخاری یا جرجانی شافعی مکنی به ابوعبدالله. فقیه، محدث، متکلم، ادیب بود. در بخارا در 338 هجری قمری بزاده و در همانجا بقضاء منصوب و در ربیع اول 403 هجری قمری درگذشت. او راست: ’منهاج الدین’ در سه جلد و ’آیات الساعه’. (معجم المصنفین از ذهبی) (سیر النبلاء ج 11 ص 51) (الوافی بالوفیات ج 11 ص 65) (طبقات الشافعیه ج 2 ص 69) (تذکره الحفاظ) (شذرات الذهب) (کشف الظنون) (هدیه العارفین ج 1 ص 308)