سخت سرخ، (منتهی الارب)، بسیار سرخ، (آنندراج)، سرخ بغایت، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، سرخ سیر: احمر قانی و قان، سخت سرخ، (منتهی الارب) : تو در روز هیجا سویدای جنگی بکردی بشمشیر حمرای قانی، منوچهری، در این لفظ بسیار تردد است ظاهراً توافق لسانین باشد میان عربی و ترکی، (آنندراج)
سخت سرخ، (منتهی الارب)، بسیار سرخ، (آنندراج)، سرخ بغایت، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، سرخ سیر: احمر قانی و قان، سخت سرخ، (منتهی الارب) : تو در روز هیجا سویدای جنگی بکردی بشمشیر حمرای قانی، منوچهری، در این لفظ بسیار تردد است ظاهراً توافق لسانین باشد میان عربی و ترکی، (آنندراج)
شهریست به دیاربکر، در آنجا معدن آهن هست که به دیگر شهرها برند، ابوصالح عبدالصمدبن عبدالرحمان بن احمد بن عباس حنوی وابوالفرج احمد بن ابراهیم مرجی حنوی بدان منسوبند، (معجم البلدان)، حانی و سیلوان، شهری وسط است از اقلیم چهارم، حقوق دیوانیش صدوهفتادویک هزار دینار است، (نزههالقلوب ص 103)، و رجوع به تاریخ مغول ص 138 شود
شهریست به دیاربکر، در آنجا معدن آهن هست که به دیگر شهرها برند، ابوصالح عبدالصمدبن عبدالرحمان بن احمد بن عباس حنوی وابوالفرج احمد بن ابراهیم مرجی حنوی بدان منسوبند، (معجم البلدان)، حانی و سیلوان، شهری وسط است از اقلیم چهارم، حقوق دیوانیش صدوهفتادویک هزار دینار است، (نزههالقلوب ص 103)، و رجوع به تاریخ مغول ص 138 شود
ابراهیم (الامام) ابوالامداد برهان الدین بن ابراهیم بن حسن بن علی بن عبدالقدوس بن ولی الشهیر محمد بن هرون اللقانی المالکی. و اللقانی نسبه الی لقانه قریه من قرای مصر، احد الاعلام المشار الیهم بسعه الاطلاع فی علم الحدیث و الدرایه و التبحّر فی الکلام... له: جوهره التوحید منظومه اولها: الحمدﷲ علی صلاته ثم سلام اﷲ مع صلاته. (وفات 1041 هجری قمری). (از معجم المطبوعات ج 2) از شعرای ایران و از مردم استرآباد است و این بیت او راست: بر زبانم حرف تیغ دلستان من گذشت خیر باشد تیز حرفی بر زبان من گذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
ابراهیم (الامام) ابوالامداد برهان الدین بن ابراهیم بن حسن بن علی بن عبدالقدوس بن ولی الشهیر محمد بن هرون اللقانی المالکی. و اللقانی نسبه الی لقانه قریه من قرای مصر، احد الاعلام المشار الیهم بسعه الاطلاع فی علم الحدیث و الدرایه و التبحّر فی الکلام... له: جوهره التوحید منظومه اولها: الحمدﷲ علی صلاته ثم سلام اﷲ مع صلاته. (وفات 1041 هجری قمری). (از معجم المطبوعات ج 2) از شعرای ایران و از مردم استرآباد است و این بیت او راست: بر زبانم حرف تیغ دلستان من گذشت خیر باشد تیز حرفی بر زبان من گذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
نسبت به حران. عده ای از رجال بدین نسبت شهرت دارند.ولیکن فیروزآبادی در قاموس گوید: و النسبه الیه (حران) حرنانی و لاتقل حرانی و ان کان قیاساً، و شارح زبیدی و یاقوت گویند: این مانند آن است که نسبت به مانی را منانی گویند و حال آنکه قیاس مانوی میباشد. - رطل حرانی، نوعی رطل است. رجوع به رطل شود
نسبت به حران. عده ای از رجال بدین نسبت شهرت دارند.ولیکن فیروزآبادی در قاموس گوید: و النسبه الیه (حران) حرنانی و لاتقل حرانی و ان کان قیاساً، و شارح زبیدی و یاقوت گویند: این مانند آن است که نسبت به مانی را منانی گویند و حال آنکه قیاس مانوی میباشد. - رطل حرانی، نوعی رطل است. رجوع به رطل شود
ابومغیره قاسم بن فضل. مسلم بن ابراهیم از وی روایت کند. یاقوت گوید: منسوب به حدان بصره است که در آن سکونت داشت. و در 167 یا 166هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان)
ابومغیره قاسم بن فضل. مسلم بن ابراهیم از وی روایت کند. یاقوت گوید: منسوب به حدان بصره است که در آن سکونت داشت. و در 167 یا 166هجری قمری درگذشت. (معجم البلدان)
سمعانی گوید: هذه النسبه الی حبان و محمد بن حبان بن ابی بکر بن عمر البصری ّ هو حبانی ّ. نسب الی ابیه من اهل البصره. سکن بغداد فی الحریم. یحدث عن امیه من بسطام. و محمد بن المنهال و حسن بن قرعه و غیرهم. توفی بعد الثلثمائه بیسیر. رجوع به انساب سمعانی برگ 153 ب شود
سمعانی گوید: هذه النسبه الی حُبان و محمد بن حبان بن ابی بکر بن عمر البصری ّ هو حُبانی ّ. نسب الی ابیه من اهل البصره. سکن بغداد فی الحریم. یحدث عن امیه من بسطام. و محمد بن المنهال و حسن بن قرعه و غیرهم. توفی بعد الثلثمائه بیسیر. رجوع به انساب سمعانی برگ 153 ب شود
درازترین همه استخوانهای پهلو. (از منتهی الارب). دنده های طویل و دراز. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ حانیه، به معنی می و می فروش: فللّه عهد لا اخیس بعهده لئن فرجت ان لا ازور الحوانیا. ابومحجن ثقفی
درازترین همه استخوانهای پهلو. (از منتهی الارب). دنده های طویل و دراز. (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ حانیه، به معنی می و می فروش: فللّه عهد لا اخیس بعهده لئن فرجت ان لا ازور الحوانیا. ابومحجن ثقفی
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. آب آن از رود خانه مزدقان و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه. آب آن از رود خانه مزدقان و محصول آن غلات و بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)