معنی حقائف - جستجوی لغت در جدول جو
حقائف
(حَ ءِ)
جج حقف. (از اقرب الموارد)
ادامه...
جج ِ حقف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حلائف
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حلیف. رجوع به حلیف شود
ادامه...
جَمعِ واژۀ حلیف. رجوع به حلیف شود
لغت نامه دهخدا
حقائل
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیله. (اقرب الموارد). رجوع به حقیله شود
ادامه...
جَمعِ واژۀ حقیله. (اقرب الموارد). رجوع به حقیله شود
لغت نامه دهخدا
حقائق
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیقت. رجوع به حقایق و حقیقت شود
ادامه...
جَمعِ واژۀ حقیقت. رجوع به حقایق و حقیقت شود
لغت نامه دهخدا
حقائد
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیده. (اقرب الموارد)
ادامه...
جَمعِ واژۀ حقیده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حقائب
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حقیبه. رجوع به حقیبه شود
ادامه...
جَمعِ واژۀ حقیبه. رجوع به حقیبه شود
لغت نامه دهخدا
سقائف
(سَ ءِ)
جمع واژۀ سقیفه. رجوع به سقیفه شود
ادامه...
جَمعِ واژۀ سقیفه. رجوع به سقیفه شود
لغت نامه دهخدا
حائف
(ءِ)
ستمگر. جائر، مائل از راستی. ج، حافه، حیّف. (ناظم الاطباء)
ادامه...
ستمگر. جائر، مائل از راستی. ج، حافه، حُیّف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قائف
(ءِ)
قیافه شناس، آنکه درفرزند نگرد تا به پدر ماند یا نه، پی بر. (مهذب الاسماء). پی شناس. ج، قافه. (منتهی الارب)
ادامه...
قیافه شناس، آنکه درفرزند نگرد تا به پدر ماند یا نه، پی بر. (مهذب الاسماء). پی شناس. ج، قافه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویر حرائف
حرائف
دراز
ادامه...
دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حقائق
حقائق
حقیقت، راستی ها
ادامه...
حقیقت، راستی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سقائف
سقائف
جمع سقیفه، تخته های کشتی
ادامه...
جمع سقیفه، تخته های کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر حائف
حائف
ستمگر، جائر
ادامه...
ستمگر، جائر
فرهنگ لغت هوشیار
قائف
چهره شناس، پی شناس پی پر قیافه شناس، پی شناس پی بر، جمع قافه قایفین (قائفین)
ادامه...
چهره شناس، پی شناس پی پر قیافه شناس، پی شناس پی بر، جمع قافه قایفین (قائفین)
فرهنگ لغت هوشیار
قائف
پی رو، پی شناس، قایف، قیافه شناس
ادامه...
پی رو، پی شناس، قایف، قیافه شناس
فرهنگ واژه مترادف متضاد