جدول جو
جدول جو

معنی حفظآباد - جستجوی لغت در جدول جو

حفظآباد
(حِ)
دهی است از دهستان هیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 32هزارگزی جنوب باختر اردبیل و 10هزارگزی شوسۀ خلخال اردبیل. ناحیه ای است کوهستانی معتدل و دارای 958 تن سکنه. ازچشمه مشروب میشود و محصولش غلات و حبوبات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو و یک باب دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
دهی است از دهستان عربخانه. بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 57هزارگزی شمال باختری شوسف و سه هزارگزی شمال کلاته نو. ناحیه ای است واقع در دامنه گرمسیر. دارای 276 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بنشن. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. باصطلاح محلی حسرآباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام قریه ای است به سرخس، نام قریه ای است بزرگ به مرو. (الانساب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
قریه ای به رفسنجان نزدیک کوشکو و شریف آباد
لغت نامه دهخدا
(ظَ فَ ری یَ)
قریه ای است به چهارفرسنگی جنوب شیراز، محله ای است در همدان، نام محلی کنار راه سنندج و ساوجبلاغ میان دیوان دره و گول تپه در 108000گزی سنندج
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ده کوچکی است از دهستان دوآب بخش اردل شهرستان شهرکرد. 24هزارگزی شمال باختراردل و 4هزارگزی راه عمومی مالرو. کوهستانی. معتدل. دارای 43 تن سکنه. آب از چشمه. محصول غلات. شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(صَ فَ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان. در 14هزارگزی خاور کوزران. کنار رود خانه مرک. دشت. سردسیر. دارای 80 تن سکنه. مسلمان. آب آن از رود مرک. محصول آنجا غلات، حبوبات، دیم، لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری. راه مالرو دارد. تابستان اتومبیل میتوان برد. یک قهوه خانه کنار راه دارد. زمستان گله داران حدود نفت شاه میروند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حُرر)
دهی جزء دهستان فراهان پائین بخش فرمهین شهرستان اراک در پانزده هزارگزی جنوب فرمهین و چهارهزارگزی راه مالرو عمومی. دامنه و سردسیر است و 550 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، ارزن و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا