- حفره
- سوراخ، چاله، گودال، مغاک
معنی حفره - جستجوی لغت در جدول جو
- حفره
- گودال، چاله، خندق
- حفره ((حُ رِ))
- گودال، سوراخ، قبر، جمع حفر
- حفره
- گودال، سوراخ، قبر
- حفره
- Cavity
- حفره
- полость
- حفره
- Hohlraum
- حفره
- порожнина
- حفره
- cavidade
- حفره
- cavità
- حفره
- cavidad
- حفره
- cavité
- حفره
- holte
- حفره
- ช่องว่าง
- حفره
- rongga
- حفره
- فجوةٌ
- حفره
- shimo
- حفره
- গহ্বর
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درستگویی، نرم روی
پیشه، شگرد
کبردیس از گیاهان
ار ار بانگ خر درون میان میانه
تبسیده تفسان، ترب رشتی از گیاهان بر زن کوی مونث جار: ادویه حاره اغذیه حاره، ترب رشتی
نخست آفرینش نخست آفرینش خرد را شناس (فردوسی)، راه رفته، گودال
پاره زمین دیوار کشیده مسقف، پاره از زمین، غرفه
پر کردن، مملو کردن، انباشتن
چشم بر جسته، گلمژه