جدول جو
جدول جو

معنی حفاری - جستجوی لغت در جدول جو

حفاری
(حَفْ فا)
شغل حفار. عمل حفار، قنائی. چاه کنی، شغل آنکه زمینهای منخسفه یا مخروبۀ باستانی را برای یافتن اشیاء عتیقه کند. تیله کنی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
حفاری
کولیدن کاویدن
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
فرهنگ لغت هوشیار
حفاری
حفر، کندن، گود کردن، کاوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حفاری
حفرٌ
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به عربی
حفاری
Excavation
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حفاری
excavation
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حفاری
การขุด
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به تایلندی
حفاری
раскопки
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به روسی
حفاری
Ausgrabung
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به آلمانی
حفاری
розкопки
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حفاری
wykop
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به لهستانی
حفاری
挖掘
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به چینی
حفاری
escavação
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حفاری
escavazione
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حفاری
excavación
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حفاری
opgraving
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به هلندی
حفاری
penggalian
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حفاری
کھدائی
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به اردو
حفاری
খনন
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به بنگالی
حفاری
uchimbaji
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حفاری
kazı
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حفاری
発掘
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به ژاپنی
حفاری
חפירה
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به عبری
حفاری
खुदाई
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به هندی
حفاری
발굴
تصویری از حفاری
تصویر حفاری
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حباری
تصویر حباری
هوبره، پرنده ای وحشی حلال گوشت و بزرگ تر از مرغ خانگی با گردن دراز و بال های زرد رنگ و خالدار، چرز، جرز، جرد، ابره، تودره، شاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حواری
تصویر حواری
هر یک از یاران دوازده گانۀ عیسی
فرهنگ فارسی عمید
بمعنی دو حفره، یکی از شهرهای عساکر که در نزدیکی شونم بود. (یوش 19:19). یوسیبیوس و جرم گمان میبرند که شهر مرقوم بمسافت 6 میل بشمال شرقی لیجیو واقع بود و تخمیناً 6 میل بشمال شرقی لجون و دو میل بمغرب سولم (شونم) مانده دهی واقع است که آنرا فوله گویند و دور نیست که همان حفاریم باشد لکن کاندر گمان میبرد که همان العزیه حالیه میباشد. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیاری
تصویر حیاری
جمع حیران، سرگشتگان، جمع حیران، سرگشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حواری
تصویر حواری
خویش، حمیم، یاری دهنده، یار برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصاری
تصویر حصاری
بندی، پناهیده بست نشین محصور شده (مردم) بحصار پناه برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفایر
تصویر حفایر
جمع حفیره گودالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزاری
تصویر حزاری
تخمین محصول مزرعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجاری
تصویر حجاری
سنگتراشی سنگ کاری عمل و شغل حجار سنگتراشی، دکان حجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباری
تصویر حباری
پارسی تازی گشته هوبره جرز چرز تودره
فرهنگ لغت هوشیار