جدول جو
جدول جو

معنی حظیات - جستجوی لغت در جدول جو

حظیات(حُ ظَیْ یا)
جمع واژۀ حظیّه. (منتهی الارب). رجوع به حظیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حیات
تصویر حیات
حیه ها، زنده ها، مارها، افعی ها، جمع واژۀ حیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصیات
تصویر حصیات
حصیٰ ها، سنگ ریزه ها، جمع واژۀ حصیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیات
تصویر حیات
زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حَ صَ)
جمع واژۀ حصاه
لغت نامه دهخدا
(حُ ظَیْ یا)
رفتار آهسته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ ظی یا)
جمع واژۀ شظیه. (ناظم الاطباء). رجوع به شظیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ ظَ)
ج حظوه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به حظوه شود
لغت نامه دهخدا
(حُظْ ظَیْ یا)
بازاریست بنونمیر را و بدانجا مزارعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
جمع واژۀ حظیره. رجوع به حظیره شود
لغت نامه دهخدا
(حِسْ سی یا)
جمع واژۀ حسّی
لغت نامه دهخدا
(حَ ری یا)
جمع واژۀ حریّه. سزاواران (از زنان)
لغت نامه دهخدا
(حُرْ ریا)
نام موضعی است در شعر قتال. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ ثَ)
جمع واژۀ حثی. (منتهی الارب). مشتها. غرفه ها. غرف
لغت نامه دهخدا
(حُمْ مَ)
جمع واژۀ حمّی ̍. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به حمی شود
لغت نامه دهخدا
جمع حسیه، الف - قضایایی که عقل بمجرد تصور دو طرف آن حکم بدان کند از روی جزم و یقین بواسطه حس ظاهر یا حس باطن که آنها را محسوسات و مشاهدات نامند و از مقدمات یقینه ضروریه باشند. ب - محسوسات بمعنی مشاهدات حسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیات
تصویر حیات
عمر، زیست، زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصیات
تصویر حصیات
جمع حصاه سنگریزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیات
تصویر حمیات
جمع حمی، تپ ها، جمع حمی تبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیات
تصویر حیات
((حَ))
زنده بودن، زندگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حیات
تصویر حیات
زندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
بود، تعیش، جان، زندگانی، زندگی، زیست، طول عمر، عمر
متضاد: ممات
فرهنگ واژه مترادف متضاد