جدول جو
جدول جو

معنی حظبی - جستجوی لغت در جدول جو

حظبی(حَ / حِ / حُ ظُبْ با)
تن. جسم، پشت. (منتهی الارب) ، صلب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حربی
تصویر حربی
مربوط به جنگ، جنگی، در حال جنگ
جنگنده
در موسیقی گوشه ای در دستگاه ماهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلبی
تصویر حلبی
ورقۀ نازک فلزی که از ترکیب روی و آهن ساخته می شود، کنایه از حلب، تهیه شده در حلب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
اظب. جمع واژۀ ظبی و ظبه. (ناظم الاطباء). آهوان. (مؤید الفضلاء). و رجوع به ظبی و ظبه و اظب شود
لغت نامه دهخدا
مرد بلنددوش، تیری که بر زمین غیژان رسد برنشانه، ضد زاهق، (منتهی الارب)، تیری که در مقابل هدف به زمین خورده و بعد به آن اصابت کند، نباتی است، یقال: انه لحابی الشراسیف، ای مشرف الجبین (؟)، کودک که فرا خزیدن آمده بود، سیسنبر، (محمود بن عمر ربنجنی)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
علی بن ابراهیم بن احمد بن علی بن عمر ملقب به نورالدین بن برهان الدین قاهری شافعی (975- 1044 هجری قمری) صاحب سیرۀ نبویه، از دانشمندان و مشایخ بزرگ بود. در مصر تولد و پرورش و وفات یافت. از شمس رملی حدیث نقل کرد. تألیفاتی دارد و از آنجمله است: انسان العیون فی سیرهالنبی المأمون، معروف به سیرۀ نبویه در سه مجلد که آنرا از سیرۀ شیخ محمد شامی تلخیص کرده و مطالب لطیفی بر آن افزوده است. رجوع به کشف الظنون و معجم المطبوعات شود. علی بن ابراهیم ملقب به برهان الدین شافعی، از مشاهیر علما و فقهای قرن یازدهم هجری است و تألیفاتی دارد. او راست: 1- انسان العیون فی سیره العامین و المأمون. این کتاب به سیرۀ حلبیه شهرت دارد. 2- انفاذ المهج بمختصر الفرج. 3- حسن الوصول الی لطائف حکم الفصول. 4- المحاسن السنیه من الرساله القشیریه. وی بسال 1044 هجری قمری در 69 سالگی درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 1 ص 340)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش سلدوز شهرستان ارومیه. ناحیه ای است واقع در دامنه و معتدل. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حُلْ لَ بی ی)
سقاء حلبی، مشک دباغت یافته بگیاه حلب و آنرا سقاء محلوب نیز گویند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به حلّب شود
لغت نامه دهخدا
به روزگار دیلم مردم کران و ایراهتان را قهرکردند و بطاعت آوردند و ده هزار مرد از ایشان به عهد عضدالدوله در خدمت او بودند بر سبیل سپاهی و مقدم ایشان یکی بود حابی نام، (فارسنامۀ ابن بلخی چ اروپا ص 141)، و حابی نسخه بدلی هم دارد به صورت جابی
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسبی
تصویر حسبی
مزد آورد، ثواب
فرهنگ لغت هوشیار
فلزی که از آن الواح و صفحه ها کنند و از آن سماور و آفتابه و سینی و سطل ارزانقیمت بسازند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به حرب جنگی: کوس حربی، جنگنده رزمنده مرد حربی، یا کافر حربی. یا کافر حربی. کسی که اهل کتاب (مسلمان مسیحی یهودی زردشتی) نباشد، درین صورت مسلمانان او را بقبول اسلام دعوت کنند و در صورت عدم قبول با او میجنگند و او را میکشند، گوشه ای از ماهور، گوشه ای در راست پنجگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلبی
تصویر حلبی
((حَ لَ))
منسوب به حلب، ورقه آهنی که روی آن را با قلع اندود کنند تا در مقابل رطوبت محفوظ ماند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
حزبيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
Party
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
partili
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
партийный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
جماعتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
পার্টি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
wa chama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
パーティーの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
파티의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
партійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
מִפלָגתִי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
पार्टी-संबंधित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
pesta
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
งานเลี้ยง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
di festa
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
festivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
派对的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
imprezowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حزبی
تصویر حزبی
feestelijk
دیکشنری فارسی به هلندی