جدول جو
جدول جو

معنی حصیرباف - جستجوی لغت در جدول جو

حصیرباف
(اَ گُ ذَ تَ / تِ)
آنکه نسج حصیر کند. آنکه بوریا بافد. حصیری. بوریاباف: و گویند که حصیرباف بوده. (تذکرۀ دولتشاه ص 35)
لغت نامه دهخدا
حصیرباف
بوریاباف
متضاد: قالی باف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ)
شغل و عمل حصیرباف
لغت نامه دهخدا
(دَ خوا / خا دَ / دِ)
جولا که حریر بافد
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نقطه ای در حومه آبادان که مردم در لانه های از حصیر ساخته سکونت دارند
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران، واقع در نه هزارگزی خاور شهرک و سه هزارگزی راه مالروی عمومی بالا، ناحیه ای است واقع در کوهستان سردسیر، دارای 197 تن سکنه میباشد، از رود خانه کربود و کوئین و چشمه سار مشروب میشود، محصولاتش غلات، اسپرس، سیب زمینی، لوبیا، میوه جات مختلفه و گردو، اهالی به کشاورزی گذران میکنند، عده ای برای تأمین معاش به تهران، مازندران و گیلان میروند و عده ای کارمند ادارات هستند، از صنایع دستی آنان کرباس و گلیم بافی است، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حصیر باف
تصویر حصیر باف
دوخباف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصیر بافی
تصویر حصیر بافی
دوخبافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارحصیربافی
تصویر دارحصیربافی
پلار (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار