جدول جو
جدول جو

معنی حصولی - جستجوی لغت در جدول جو

حصولی
(حُ)
علم حصولی، (اصطلاح حکمای اسلام) مقابل است با علم حضوری و مراد از آن علمی است که در آن صورت ذهنی عین صورت عینی نبوده باشد مانند علم نفس به اموری که از صقع ذات او خارج است و آنرا علم ارتسامی نیزنامند. و رجوع به لفظ حضوری در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
حصولی
اکتسابی
متضاد: حضوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حولی
تصویر حولی
ستور یک ساله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
پیرو اصول و قواعد، متکی بر اصول و قواعد محکم، عالمی که به علم اصول عمل می کند، عالم متعمق در اصول علوم، عالمی که در اصول دین بحث می کند، علمای اسلام که در امور شرعی به علم اصول عمل کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حصول
تصویر حصول
حاصل شدن، به دست آمدن، باقی ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلولی
تصویر حلولی
معتقد به حلول
فرهنگ فارسی عمید
(وُ)
منسوب به وصول. آنچه ممکن است وصول شود و به دست آید و جمعآوری شود. (ناظم الاطباء).
- لاوصولی، آنچه به دست نمی آید و جمعآوری نمیشود و سوخت. (ناظم الاطباء). حاصل نشدنی
لغت نامه دهخدا
(اُ)
عالم متعمق در اصول علوم یا متمسک به اصول یا رونده بر مقتضای اصول. (از قطر المحیط). طایفه ای از علمای اسلام که در امور شرعیه به علم اصول عمل میکنند. مقابل اخباری. (ناظم الاطباء). میان اصولیان و اخباریان کشمکشها و اختلافهایی وجود داشت و چنانکه آقای همایی نوشته اند: اختلاف اصولی و اخباری در شیعه تقریباً نظیر یا باقیماندۀ اختلاف معتزلی و اشعری است، پنداری این بنا روی ویرانه های عقاید همان دو طایفه بنیاد گشته است. عقاید معتزله داخل طریقۀ اصولی و طریقۀ اشاعره و ارباب حدیث سرمشق مسلک اخباری است. مشاجرات اصولی و اخباری در شیعه هم نسبت به خود کمتر از مشاجرات معتزلی و اشعری و رفتارشان بی شباهت به یکدیگر نبوده است. (از غزالی نامه ص 75).
لغت نامه دهخدا
(مَ)
منسوب به محصول. خراج و هر چیز که خراج میدهد و هر زمینی که خراج میدهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
وصولی در فارسی رسیدنی الفیدنی، نو کیسه سود پرست در تازی آنچه ممکن است وصول شود و بدست آید مقابل لاوصولی. یا لاوصولی. آنچه وصول نشود و بدست نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصول
تصویر حصول
حاصل شدن، بدست آمدن، پیدا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
خلش پذیران خلشگرایان: گروهی که باور داشتند خداوند با جان آدمی در می آمیزد و یا خداوند در تن آدمی می خلد (فضل بن شادان نیشابوری گزارش جنیدی) کسی که معتقد به حلول باشد، کسی که بحلول روح خدا در آدم و پس از او در انبیای دیگر یا محمد بن عبد الله قایل باشد، بعضی از غالیان شیعه بحلول روح خدا در علی و فرزندان او هم قایل شده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
طایفه ای از علمای اسلام که در امور شرعیه به علم اصول عمل میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
((اُ))
عالم به اصول فقه، در فارسی قانونمندی، از روی قاعده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حصول
تصویر حصول
((حُ))
به دست آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصولی
تصویر اصولی
ریشه ای، بنیادی، بنیادین
فرهنگ واژه فارسی سره
تناسخی مذهب، حلول گرا، حلولیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حصول
تصویر حصول
Obtainment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حصول
تصویر حصول
obtention
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حصول
تصویر حصول
השגה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حصول
تصویر حصول
प्राप्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حصول
تصویر حصول
獲得
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حصول
تصویر حصول
perolehan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حصول
تصویر حصول
การได้มา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حصول
تصویر حصول
verkrijging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حصول
تصویر حصول
отримання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حصول
تصویر حصول
obtención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حصول
تصویر حصول
ottenimento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حصول
تصویر حصول
obtenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حصول
تصویر حصول
获得
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حصول
تصویر حصول
uzyskanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حصول
تصویر حصول
Erlangung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حصول
تصویر حصول
получение
دیکشنری فارسی به روسی
آیین گرا، اصولی، با اصول
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از حصول
تصویر حصول
획득
دیکشنری فارسی به کره ای