جمع واژۀ حصه. (منتهی الارب) (آنندراج). قسمتها. بهره ها: بشر قم را مساحت کرد و به سه هزارهزار درم و کسری رفع آن بنوشت پس از آنکه حصصی معافه ومسلّمه که در دستهای مردم بود که آنرا مساحت نمیکردند وضع کرد و معاف و مسلم داشت. (تاریخ قم ص 105). درذکر ضیاع و حصص سلطان بقم و آوه. (تاریخ قم ص 18)
جَمعِ واژۀ حصه. (منتهی الارب) (آنندراج). قسمتها. بهره ها: بشر قم را مساحت کرد و به سه هزارهزار درم و کسری رفع آن بنوشت پس از آنکه حصصی معافه ومسلّمه که در دستهای مردم بود که آنرا مساحت نمیکردند وضع کرد و معاف و مسلم داشت. (تاریخ قم ص 105). درذکر ضیاع و حصص سلطان بقم و آوه. (تاریخ قم ص 18)
پیدا شدن. (دهار). هویدا شدن. ظهور. ظاهر شدن، هویدا شدن حق. (تاج المصادر بیهقی). پیدا شدن. (ترجمان عادل بن علی). پیدا شدن حق از باطل. (منتهی الارب) : الاّن حصحص الحق. (قرآن 51/12) ، جنبانیدن چیزی در چیزی تا استوار شود. جنبانیدن چیزی، جنبیدن شتر از بار گران وقت برخاستن، دو زانو نهادن شتر برای برخاستن، رفتن بندی و رفتار او، شتافتن در رفتن، کاویدن خاک را چپ و راست، الحاح کردن به کسی. (منتهی الارب) ، برگردانیدن چیزی در دست، حصحصۀ عذره، دفع مدفوع، حصحصۀ سلح، ریخ زدن
پیدا شدن. (دهار). هویدا شدن. ظهور. ظاهر شدن، هویدا شدن حق. (تاج المصادر بیهقی). پیدا شدن. (ترجمان عادل بن علی). پیدا شدن حق از باطل. (منتهی الارب) : الاَّن حصحص الحق. (قرآن 51/12) ، جنبانیدن چیزی در چیزی تا استوار شود. جنبانیدن چیزی، جنبیدن شتر از بار گران وقت برخاستن، دو زانو نهادن شتر برای برخاستن، رفتن بندی و رفتار او، شتافتن در رفتن، کاویدن خاک را چپ و راست، الحاح کردن به کسی. (منتهی الارب) ، برگردانیدن چیزی در دست، حصحصۀ عذره، دفع مدفوع، حصحصۀ سلح، ریخ زدن