جدول جو
جدول جو

معنی حشبله - جستجوی لغت در جدول جو

حشبله(حَ بَ لَ)
عیال. مانند حشیله و یا یکی از این دو مصحف دیگری است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ یُ)
حنبل (لوبیا) خوردن، حنبل پوشیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به حنبل و حنبل شود
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
عیال. حشبله و یا تصحیف آن است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ لَ)
زن آبستن. حامل. حامله. ج، حبله
لغت نامه دهخدا
(قَ شُ دَ)
حکایت قول حسبی اﷲ. حسبی اﷲ یا حسبی اﷲ و نعم الوکیل گفتن. مانند بسمله و حمدله و حوقله
لغت نامه دهخدا
ابن مالک داری. جبله با جیم صحیح تر است. (الاصابه ج 1 ص 318)
لغت نامه دهخدا
(حُ لَ)
انگور. تاک. درخت انگور، بیخ انگور، میوۀ درختان سلم و طلح و سیال که نوعی از درخت باخار است. بار عضاه. ج، حبل، حبل، ورق سمر، نوعی از پیرایه که در حمیل باشد. زیور گردن. (مهذب الاسماء). ج، حبلات، تره ای است
لغت نامه دهخدا
(حُ لَ)
قریه ای از قرای عسقلان که حاتم بن سنان حبلی بدان منسوب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ / حَ بَ لَ)
بیخ انگور یا شاخ انگور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ لَ)
شجرالعقرب
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ لَ)
جمع واژۀ حابله. زنان آبستن
لغت نامه دهخدا
(شَ لِ)
نیزۀ کوتاه. (ناظم الاطباء). ظاهراً صورتی از ’شل’ باشد که همان نیزۀ کوتاه است که گاهی دوپره و سه پره سازند ومؤلف بهار عجم نویسد که در هند آن را ’سیل’ خوانند. رجوع شود به سیل و شل در بهار عجم و برهان قاطع
لغت نامه دهخدا
تصویری از حابله
تصویر حابله
مونث حابل: و آبستن
فرهنگ لغت هوشیار