جدول جو
جدول جو

معنی حسینه - جستجوی لغت در جدول جو

حسینه(حَ نَ)
تأنیث حسین. امراءه حسینه، زنی صاحب جمال. زن زیبا
لغت نامه دهخدا
حسینه(حَ نَ)
بندری است در جنوب ایران که محل صید مروارید بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
(دخترانه)
خوب، نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسینه
تصویر آسینه
تخم مرغ، جسمی مغذی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید می شود، آستینه، خاگ، مرغانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسینی
تصویر حسینی
گوشه ای در دستگاه های شور و نوا، زیرکش
فرهنگ فارسی عمید
(حَ نَ)
شاعر معروف به ’خانم قرائت’ و ’درهالعلماء’. او راست: دیوانی که در زمان حیات ناظم در 1332 هجری قمری در تهران چاپ شده است. (ذریعه ج 9 ص 235)
لغت نامه دهخدا
(حَنَ)
نوعی ماهی خرد شبیه به ساردنی که در جنوب ایران معروف و مأکول میباشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِنی یَ)
دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رود خانه جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رود خانه جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: ’یالثارات الحسین’. (عقد الفرید ج 2 ص 240)
از فروع فرقۀ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زید بن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمد بن عبدالله بن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ)
دهی است از دهستان چهارایماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه. واقع در 17500گزی شمال خاوری قره آقاج و 21هزارگزی جنوب شوشۀ مراغه به میانه. ناحیه ای است کوهستانی معتدل مالاریایی. دارای 286 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، بزرک. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی: جاجیم بافی است. راه مالرو است و در دو محل به فاصله یک هزارگز بنا شده که به نام حسینی بالا وپائین مشهور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
خانه ای که مخصوص اقامۀ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد، مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبۀ انتفاعی ندارد
لغت نامه دهخدا
(چُ نَ / نِ)
قسمی حشره. چسونه. خرچسونه. چسینه گوگال. رجوع به چسونه در این معنی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
منسوب به حسین بن علی (سمعانی) سید حسینی، که از اولاد حسین بن علی (ع) باشد. سادات حسینی. همچون سادات حسنی، کنایت از آدم ساده و بی تکلف: راسته حسینی بی قید و شرط، یکی از اقسام انگور. (مجموعۀ مترادفات ص 51) ، ظرفی است که آن را از (چرم) بلغار و گاهی از چرم هم دوزند. (برهان قاطع). نوعی ظرف سفالین لعاب دار، یکی از دوازده مقام موسیقی. قسمی آواز. یکی از دو فرع مقامۀ اصفهان. نام پردۀ سرود. (شرفنامۀ منیری) (برهان). که آن را در آخر شب نوازند. (آنندراج) (غیاث اللغات) : و مغنیان هموم این قول را در پردۀ احزان حسینی بر آهنگ تیزی مخالف راست کرده که... (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
تیره ای از ایل بلوچ. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نسبت به حسین که بطنی از طی باشند. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(حُ سِ جِ)
دهی است از دهستان دهق بخش نجف آباد شهرستان اصفهان 50هزارگزی شمال باختری نجف آباد. کنار راه نادرشاه به انوشیروان. جلگه. معتدل. سکنه 839 تن. زبان فارسی. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، انگور، سیب زمینی، صیفی، بادام، کتیرا. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان: کرباس بافی. راه فرعی. دبستان و یک کاروانسرای شاه عباسی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان. 19هزارگزی جنوب خاوری مینودشت. کوهستانی. معتدل. سکنه 50 تن. زبان فارسی، ترکمنی. آب از چشمه سار. محصول آنجا غلات، لبنیات، ابریشم. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و چادرشب. راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حُ جَ نَ)
ازاعلام است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ بَ نَ)
ام حبین. العظایه. (قطر المحیط). جانورکی است کلان شکم مشابه حرباء و آن را ام حبین نیز گویند. (آنندراج). و در منتهی الارب آن را حبیبه آورده است
لغت نامه دهخدا
(حَسْ سو نَ)
ابن عبدالله نواوی مدرس حقوق در مصر. متولد 1255 هجری قمری و در 1343 هجری قمری درگذشت. او راست: سلم المسترشدین. (هدیه العارفین ج 1 ص 304) (معجم المطبوعات) (زرکلی ج 1 ص 244)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
تاهی از تاههای زه کمان. ج، اسائن.
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
از قرای مرو است بر دو فرسخی آن. (از معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 212)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسینه
تصویر مسینه
منسوب به مس ساخته از مس: آلات مسینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسینه
تصویر پسینه
پستو، پسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصینه
تصویر حصینه
استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیفه
تصویر حسیفه
خشم، کینه، دشمنی، فرو ریخته میوه افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیکه
تصویر حسیکه
خار پشت، کینه
فرهنگ لغت هوشیار
یازدهمین دوره از ادوار دوازده گانه ملایم موسیقی ایرانی که معرف یک دستگاه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چسینه
تصویر چسینه
چسونه خر چسونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسینه
تصویر آسینه
تخم مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسینه
تصویر پسینه
((پَ نِ))
پستو، پسین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسینه
تصویر آسینه
((نِ))
تخم مرغ، خایه
فرهنگ فارسی معین
((حُ س ِ یِ))
محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه
فرهنگ فارسی معین