جدول جو
جدول جو

معنی حسی - جستجوی لغت در جدول جو

حسی
آنچه با حس ظاهر ادراک شود
تصویری از حسی
تصویر حسی
فرهنگ لغت هوشیار
حسی
آنچه با حس ظاهر ادراک می شود، محسوس
تصویری از حسی
تصویر حسی
فرهنگ فارسی عمید
حسی
((حِ یِّ))
آن چه با حس ظاهری درک شود، مقابل عقلی
تصویری از حسی
تصویر حسی
فرهنگ فارسی معین
حسی
Sensual, Sensually, Sensuously
تصویری از حسی
تصویر حسی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حسی
чувственный , чувственно
دیکشنری فارسی به روسی
حسی
sinnlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
حسی
чуттєвий , чуттєво
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حسی
zmysłowy, zmysłowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
حسی
感官的 , 感官地
دیکشنری فارسی به چینی
حسی
sensual, sensualemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حسی
sensuale, sensualemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حسی
sensual, sensualmente, sensualemente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حسی
sensuel, sensuellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حسی
zintuiglijk, sensueel
دیکشنری فارسی به هلندی
حسی
เซ็กซี่ , อย่างเซ็กซี่
دیکشنری فارسی به تایلندی
حسی
sensual, secara sensual
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
حسی
حسّيٌّ , حسّيًّا
دیکشنری فارسی به عربی
حسی
इन्द्रिय , संवेदी रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
حسی
חִסִּי , בצורה חושנית
دیکشنری فارسی به عبری
حسی
官能的な , 官能的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
حسی
관능적인 , 관능적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
حسی
duyusal, duyusal bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
حسی
hisia, kwa hisia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
حسی
ইন্দ্রিয়ভেদী , সংবেদীভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
حسی
حسی , حسی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسین
تصویر حسین
(پسرانه)
نیکو، خوب، مصغر حسن، نام امام سوم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسیب
تصویر حسیب
(پسرانه)
آنکه دارای حسب و نسب است، بزرگوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسیه
تصویر حسیه
مونث حسی: سهشی مونث حسی: امور حسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسین
تصویر حسین
صاحب جمال و نیکو، خوب (نام امام سوم شیعیان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیک
تصویر حسیک
کوته بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیس
تصویر حسیس
کشته مرده، آواز نرم، آوای آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیب
تصویر حسیب
شمار کننده، شمارگر، شمار کن، محاسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
حسرت برنده، افسوس خور، خسته و مانده، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسیب
تصویر حسیب
محاسب، حساب کننده، دارای حسب و کرم، بزرگوار
فرهنگ فارسی عمید