دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه 20هزارگزی جنوب ارومیه 19هزارگزی باختر شوسه ارومیه به مهاباد. دره. معتدل مالاریایی. سکنۀ آن 30 تن سنی کرد. آب آن از باراندوزچای. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه 20هزارگزی جنوب ارومیه 19هزارگزی باختر شوسه ارومیه به مهاباد. دره. معتدل مالاریایی. سکنۀ آن 30 تن سنی کرد. آب آن از باراندوزچای. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گچلات بخش پلدشت شهرستان ماکو در 35هزارگزی جنوب خاوری پلدشت، در مسیر راه ارابه رو قزل قشلاق به تپه سی دلیک. جلگه، معتدل، مالاریایی. سکنۀ آن 120 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از قنات و مسیل. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد واتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گچلات بخش پلدشت شهرستان ماکو در 35هزارگزی جنوب خاوری پلدشت، در مسیر راه ارابه رو قزل قشلاق به تپه سی دلیک. جلگه، معتدل، مالاریایی. سکنۀ آن 120 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از قنات و مسیل. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد واتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در چهارده هزاروپانصدگزی جنوب خاوری مراغه و 4 هزارگزی جنوب راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات و کرچک و نخود است و اهالی آنجا به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. نام این ده را در اصل ’علی کندی’ میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در چهارده هزاروپانصدگزی جنوب خاوری مراغه و 4 هزارگزی جنوب راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن غلات و کرچک و نخود است و اهالی آنجا به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. نام این ده را در اصل ’علی کندی’ میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
عمارت بالای بام که از چهار طرف دروازه داشته باشد و اصل این کلمه هندی است مرکب از چو بمعنی عدد چهار و کهند بکاف مخلوط الهاء بمعنی حصه و طرف و یای نسبت و معنی ترکیبی آن چیزی باشد که بچهار طرف نسبت داشته باشد وبمعنی مأخوذ مجازی است که شهرت گرفته: سپهر از سرافرازیش در حساب ز چوکندیش سایه بر آفتاب. ظهوری (از آنندراج). ، عماری فیل. مهد پیل. و به این معنی نیزمجاز است. (آنندراج) : چوکندی شکوهش اگر سایه افکند فیل سپهر شانه بدزدد بزیر بار. سعید اشرف (از آنندراج)
عمارت بالای بام که از چهار طرف دروازه داشته باشد و اصل این کلمه هندی است مرکب از چو بمعنی عدد چهار و کهند بکاف مخلوط الهاء بمعنی حصه و طرف و یای نسبت و معنی ترکیبی آن چیزی باشد که بچهار طرف نسبت داشته باشد وبمعنی مأخوذ مجازی است که شهرت گرفته: سپهر از سرافرازیش در حساب ز چوکندیش سایه بر آفتاب. ظهوری (از آنندراج). ، عماری فیل. مهد پیل. و به این معنی نیزمجاز است. (آنندراج) : چوکندی شکوهش اگر سایه افکند فیل سپهر شانه بدزدد بزیر بار. سعید اشرف (از آنندراج)
بدخواهی. رشگنی. حسد: کسی که غال شد اندر حسودی تو ملک خدای خانه وی جای رحبه دادش غال. عماره. اگرچه حسودی ز هر در بود برادر هم آخر برادر بود. (یوسف و زلیخا)
بدخواهی. رشگنی. حَسَد: کسی که غال شد اندر حسودی تو ملک خدای خانه وی جای رحبه دادش غال. عماره. اگرچه حسودی ز هر در بود برادر هم آخر برادر بود. (یوسف و زلیخا)