- حسول
- جمع حسل، سوسمارک ها بچه سوسمار ها
معنی حسول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رشکوند، چشم تنگ
شکم هشته شکم افتاده، ابرسست ابر ناپایدار، دول ته پهن
دلیر پهلوان سر کگی ترش شدن می، دلیری
فرستاده
پیغام، پیغامبری، بمعنی رسالت
جمع حبل، پتیارها سختی ها زیرکان
خاردار
خشکسال
فرو ماندگی، آشکاری، دور نابینی از بیماری های چشم
بدخواه، رشگین، کینه ور، تنگ چشم
جانورک جانور بچه
کودک خرد، جانور خرد
حلیم و بردبار و صابر
رسیدن وعده چیزی
حاصل شدن، بدست آمدن، پیدا شدن
گذشتن یکسال بر چیزی، حایل شدن میان دو چیز
متغیر گردیدن، دگرگون شدن
گریستن اشک ریختن
اغوا کننده، فریبنده
بردبار، شکیبا، حلیم، صبور
کسی که به دیگران حسد می برد
حاصل شدن، به دست آمدن، باقی ماندن
حمل ها، بارهای درخت، جمع واژۀ حمل
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، وخشور، پیغامبر، پیمبر، پیامبر، نبی
فرستاده شده، فرستاده شده از جانب خدا
کسی که مامور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، قاصد، پیک
فرستاده شده، فرستاده شده از جانب خدا
کسی که مامور رسانیدن پیام از جانب کسی برای دیگری باشد، قاصد، پیک
آغاز، شروع مثلاً حلول سال نو
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
آنچه با آن سروتن خود یا چیز دیگر را بشویند مانند آب، صابون، خطمی و غیره
جنبنده، نیک راستکار مرد
آن آبی که بدان خود را بشویند
جمع فسل، فرومایگان
سست تنبل
آغازنده، فریبنده فریبنده و اغوا کننده، جمع مسولین