جدول جو
جدول جو

معنی حسودی - جستجوی لغت در جدول جو

حسودی(حَ)
بدخواهی. رشگنی. حسد:
کسی که غال شد اندر حسودی تو ملک
خدای خانه وی جای رحبه دادش غال.
عماره.
اگرچه حسودی ز هر در بود
برادر هم آخر برادر بود.
(یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
حسودی
حسد ورزی رشکینی بد خواهی
تصویری از حسودی
تصویر حسودی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسود
تصویر حسود
کسی که به دیگران حسد می برد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
بد خواستن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). تمنی کردن زوال نعمت کسی را. تمنی کردن نعمت و فضیلت کسی را یا زوال آن را از وی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
برزگر. دهقان. حشم دار. این کلمه در فرهنگ ها و متون فارسی به نسودی تصحیف شده است. بسودی از ریشه فشو اوستایی است بمعنی پرورانیدن چهارپایانست و مصراع فردوسی باید چنین ثبت و خوانده شود:
’بسودی سه دیگر گره را شناس’.
(از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسی، معین چ 1326 هجری شمسی ص 407). و رجوع به همین کتاب و همین صفحه شود
لغت نامه دهخدا
نام دو تن از شجاعان داود. (دوم سموئیل 23:25) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
فلفل السودان اغرومی. ناغیشت
لغت نامه دهخدا
(نَ)
این کلمه تصحیف پسودی یا بسودی است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). برزیگر. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج). زراعت کننده. (برهان قاطع). مزارع. (انجمن آرا) (آنندراج). گروهی که به کشت و زراعت مشغولند. (ناظم الاطباء). و این قسم سیم است از چهار قسم طوایف انسان که جمشید قرار داد. (از برهان قاطع). فردوسی در ذکر طبقات چهارگانه مردم در زمان جمشید گوید:
نسودی (ظ: پسودی) سه دیگر گره را شناس
کجا نیست بر کس از ایشان سپاس.
(از حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
و نیز رجوع به کاتوزی و نیساری و اهنوخوشی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
بدخواه. (دهار). رشکور. رشک آور. رشگن. رشگین. بدخواه وکینه رو. (مهذب الاسماء). بدسگال. (تاریخ بیهقی). تنگ چشم. رشک بر. آنکه زوال نعمت کسی را تمنی کند. صاحب حسد. کینه ور. بسیاررشگن. حاسد. رشکناک. غیور. کرمو (در تداول عوام). ج، حسد، حسّاد، حسود:
چون ببینم ترا ز بیم حسود
خویشتن را کلیک سازم زود.
مظفری.
حسودانت را داده بهرام نحس
ترابهره کرده سعادت زواش.
اورمزدی.
حسودت در بد بهرام فیرون
نظر زی تو ز برجیس فرارون.
دقیقی.
چو خواهشگری و نیازم نبود
بر این برببستم زبان حسود.
فردوسی.
و (غوزیان) مردمانی شوخروی و ستیزه کارند و بددل و حسودند. (حدود العالم). اگر خواهی اندوهگین نباشی حسود مباش. (منسوب با نوشیروان از قابوسنامه).
سودی نکند روشنی کار حسودش
اصلی نبود، فربهی و کار ورم را.
ابوالفرج رونی.
مردم روزی نزید بی حسود
دریا هرگز نبود بی نهنگ.
مسعودسعد.
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم کاو ز خود برنج در است
بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی است
که از مشقت آن جز بمرگ نتوان رست.
سعدی.
حسود از نعمت حق بخیل است و بندۀ بی گناه را دشمن می دارد. (گلستان باب هشتم چ فروغی ص 205).
- امثال:
اگر حسود نباشد جهان گلستان است.
حسود نیاسود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسود
تصویر حسود
بدخواه، رشگین، کینه ور، تنگ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسود
تصویر حسود
((حَ))
کسی که به برتری دیگران رشک می برد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسود
تصویر حسود
رشکوند، چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسود
تصویر حسود
غيورٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حسود
تصویر حسود
Envious, Jealous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حسود
تصویر حسود
envieux, jaloux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حسود
تصویر حسود
קנאי , קנאי
دیکشنری فارسی به عبری
قابل حسادت، حسود
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از حسود
تصویر حسود
حسود
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حسود
تصویر حسود
ঈর্ষান্বিত , ঈর্ষান্বিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حسود
تصویر حسود
mwenye wivu, wivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حسود
تصویر حسود
kıskanç, kıskanmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حسود
تصویر حسود
질투하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حسود
تصویر حسود
嫉妬深い , 嫉妬深い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حسود
تصویر حسود
iri, cemburu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حسود
تصویر حسود
ईर्ष्यालु , ईर्ष्यालु
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حسود
تصویر حسود
อิจฉา , อิจฉา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حسود
تصویر حسود
jaloers
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حسود
تصویر حسود
envidioso, celoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حسود
تصویر حسود
invejoso, ciumento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حسود
تصویر حسود
嫉妒的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حسود
تصویر حسود
zazdrosny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حسود
تصویر حسود
заздрісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حسود
تصویر حسود
neidisch, eifersüchtig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسود
تصویر حسود
завистливый , ревнивый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حسود
تصویر حسود
invidioso, geloso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی