جدول جو
جدول جو

معنی حسنیین - جستجوی لغت در جدول جو

حسنیین
(حُ نَ یَ یْ)
تثنیۀ حسنی ̍: هل تربصون بنا الاّ احدی الحسنیین. (قرآن 52/9) : سر مار بدست دشمن بکوب که از احدی الحسنیین خالی نباشد. اگر این غالب آمد مارکشتی و اگر آن غالب آمد از دشمن برستی. (گلستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
(دخترانه)
خوب، نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسن ظن
تصویر حسن ظن
ظن نیکو، گمان نیک، خوش گمانی
فرهنگ فارسی عمید
(حُ نَ)
جمع واژۀ حسنی ̍
لغت نامه دهخدا
(حُسِ نی یا)
دهی است از دهستان ترود بخش مرکزی شهرستان شاهرود. 156هزارگزی جنوب باختری شاهرود. 54هزارگزی ترود. دشت کویر، معتدل. خشک تابستان گرم. سکنه 25 تن. زبان فارسی. آب آنجا از قنات. محصولات آنجاجو، ارزن، ذرت، شلغم، خربزه، هندوانه، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو. مزرعۀ سوسن وار جزء این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یا)
جمع واژۀ حسینی. سادات حسینی
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
شهری است از هندوستان، گرمسیر بر صحرا نهاده. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِظَ)
حسن نیت. نیک اندیشی. مقابل سوء نیت، خوش گمانی. نیکوگمانی. و آن حالتی است که آدمی با آن مطمئن باشد و متوقع خیر باشد: حسن ظن بزرگان بیش از فضیلت بنده است. (گلستان). حسن ظن بزرگان در خصم بر کمال است. (گلستان). یکی از بزرگان در حق این طایفه حسن ظنی بلیغ داشت. (گلستان) ، خوش باوری. ساده لوحی
لغت نامه دهخدا
(حَ یَ)
ابن حسین برزکانی از رؤسای یکی از قبایل کرد است که مثل بنی مروان در قرن چهارم هجری قدرتی بهم رسانده بودند وحسنویه در نیمۀ اول این قرن قسمت عمده کردستان رابا بلاد دینور و همدان و نهاوند و قلعۀ سرماج بتصرف خود آورد و اقتدار او تا آنجا رسید که آل بویه نیز به شأن ایشان اعتنا کردند و عضدالدوله پس از فوت حسنویه اگرچه متصرفات او را تحت امر خود گرفت ولی پسر حسنویه یعنی بدر را در حکومت ممالک پدری باقی گذارد. بدر بزودی بر اعتبار و اقتدار خانوادگی خود افزود و خلیفه او را ناصرالدوله لقب داد. نواده اش ’ظاهر’ در سال 405 هجری قمری / 1014 میلادی جای او را گرفت ولی یک سال بیشتر در این مقام نماند و شمس الدوله دیلمی او را از ملک خود بیرون راند و ظاهر بزودی کشته شد. این سلسله را آل بویه منقرض کردند. (طبقات سلاطین اسلام لین پول صص 124-125) (حبیب السیر) (مجمل التواریخ ص 394)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: ’یالثارات الحسین’. (عقد الفرید ج 2 ص 240)
از فروع فرقۀ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زید بن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمد بن عبدالله بن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
یکی از شاگردان کندی فیلسوف عرب بوده است. (ابن الندیم). و رجوع به عیون الانباء جزء1 ص 208 و تاریخ الحکماء قفطی چ لیپسک ص 376 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب در 12هزارگزی جنوب خاوری سراب و هشت هزارگزی راه سراب - اردبیل. جلگه و معتدل است. 426 تن سکنۀ شیعۀ ترک زبان دارد. آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
آل حسنجان، صاحب کشف الظنون در ذیل قصیدۀ بردۀ بوصیری گوید: یکی از شارحین آن اسعد بن سعدالدین مفتی از آل حسنجان مشهور است
لغت نامه دهخدا
حسن بن علی بن حسن عاملی حانینی، شاعری کثیرالشعر از اهل ’بیت حانین’ از اعمال صغد است، او راست: مجموع قصاید در مدح امیر فخرالدین بن معن، وفات وی بسال 1025 هجری قمری است، (زرکلی ج 1 ص 234 از خلاصهالاثر)
لغت نامه دهخدا
(حَسْ سا)
طائفه ای حسانی
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
جمع واژۀ محسن (در حالت نصبی و جری)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
خانه ای که مخصوص اقامۀ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد، مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبۀ انتفاعی ندارد
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
نام فرقه ای یهود در عصر مکابیان. آنان روزگار به زهد میگذاشتند و دور از شهرها میزیستند و از ازدواج خودداری میکردند
لغت نامه دهخدا
(حُ سِنی یَ)
دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رود خانه جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رود خانه جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
جمع واژۀ حسنی. منسوبان به حسن
لغت نامه دهخدا
(حُ نَ)
بصورت تثنیه حسنی ̍ نام موضعی است در شعر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حُ نَ)
حسنیین. تثنیۀ حسنی ̍. ظفر و شهادت: قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین. (قرآن 52/9). گفته اند مراد دو فرجام نیکو است که عبارت از نصرت و شهادت باشد. و برای تأویل نصرت و شهادت به خصلتین صفت مؤنث آمده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نی یو)
بطنی از بنی عبید. و بنوالحسن بن ابی بکر بن موهوب بن عبید. (صبح الاعشی ج 1 ص 332). و رجوع به حسنیان شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نی یو)
جمع واژۀ حسنی. منسوبان به حسن. حسنیان. حسنیه
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسنیان
تصویر حسنیان
پیروزی، شهادت، ظفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معنیین
تصویر معنیین
تثنیه معنی از ریشه پارسی دو مانکی دو آرشی تثنیه معنی دو معنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسننین
تصویر مسننین
جمع مسنن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محسن، دهشمندان جمع محسن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محسن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسن ظن
تصویر حسن ظن
نیک اندیشی، مقابل سوءنیت، خوش گمانی، حسن نیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
((حُ س ِ یِ))
محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه
فرهنگ فارسی معین
خواباندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تنیدن، مقدمات پارچه بافی نستی را با تنیدن های اولیه آغاز
فرهنگ گویش مازندرانی