جدول جو
جدول جو

معنی حسنیه - جستجوی لغت در جدول جو

حسنیه
(حُ نی یَ)
نام کنیزکی افسانه یی از امام جعفر صادق. و او در محضر خلیفه هارون و خالد بن یحیی برمکی بر امام شافعی و قاضی ابویوسف و ابراهیم بن سیار ملقب به نظام به حجت فایق آمده و نظام از او هشتاد مسئله کرده و او جواب هر هشتاد بگفته است، و سپس حسنیه از او مسائلی چند پرسیده و نظام بپاسخ درمانده است. (از روضات الجنات در شرح حال نظام ابراهیم بن سیّار و جز آن)
لغت نامه دهخدا
حسنیه
(حُ نی یَ)
مؤنث حسنی. منسوب به حسن
لغت نامه دهخدا
حسنیه
(حَ سَ نی یَ)
مؤنث حسنی. منسوب به حسن
لغت نامه دهخدا
حسنیه
(حَ سَ نی یَ)
شهری است به شرقی موصل میان موصل و جزیره ابن عمر. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
حسنیه
(حَ سَ نی یَ)
حسنیان. حسنیون. اصحاب حسن بصری و آنان یکی از هفت فرقۀ معتزله باشند. (از بیان الادیان) (مفاتیح العلوم خوارزمی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسنی
تصویر حسنی
(دخترانه)
نیک، پسندیده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
(دخترانه)
خوب، نیکو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حانیه
تصویر حانیه
(دخترانه)
مؤنث حانی، میش یا گاو وحشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حسنه
تصویر حسنه
نیک، خوب، کار نیک و پسندیده، نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، به ویژه عزاداری برای امام حسین، تکیه
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نی یَ)
تأنیث مسنی: أرض مسنیه، زمین سیراب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مسنوه. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به مسنوه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
واگشادن و آسان کردن. (تاج المصادر بیهقی). آسان کردن چیزی را و بگشادن گره و مانند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آسان کردن و گشادن چیزی را. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). سهل و آسان گردانیدن کاری. (از المنجد) ، برنشستن و برآمدن چیزی را. (از متن اللغه) ، خوشنودگردانیدن کسی را. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(حَ ضَ نی یَ)
الاعنز الحضنیه، گوسپندان مادۀ سخت سیاه یا سرخ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حِ بی یَ)
تأنیث حسبی. امور حسبیه. منسوب به حسبه. رجوع به حسبه شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
می. (منتهی الارب). خمر، حاناه. حانوت. دکان می فروش، می فروشان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شهریست در ساحل شمالی از قسمت غربی جزیره کریت (اقریطش) ، مرکز ولایت کریت به ساحل یمین نهر کلادیسوس، در جهت غربی شبه جزیره آکروتیری و لنگرگاه سود در 35 درجه و30 دقیقۀ عرض شمالی و 40 درجه و 21 دقیقۀ طول شرقی. سکنۀ آن مرکب از مسلمانان و نصاری و عده ای یهودی است. 22 مسجد و جامع و 6 تکیه و 2 کلیسای یونانی و یک کلیسای کاتولیک و 13 مکتب اناث و ذکور برای مسلمانان و نصاری و یهودیان و دو بیمارستان و 2 سربازخانه و توپخانه، 3 حمام و 7 قنات و یک باغ ملی، 7 کار خانه صابون پزی، و 2 کار خانه ذوب فلزات و 2آسیای بخاری و یک دستگاه کشتی سازی و 4 مطبعه دارد و گرداگرد شهرسوری هست و دو دروازه دارد. بناهای آن خشتی است و بیشتر بطرز قدیم و از آثار زمان وندیک هاست و کوچه های آن پرپیچ وخم است. لنگرگاه این شهر از جانب شمال بوسیلۀ یک رصیف متشکل از تخته سنگها مسدود شده و در یک طرف درونی لنگرگاه یک قلعه، و در طرف دیگر آن قله ایست که منار بحری (منارهالبحر) بر وی تعبیه شده است. در طرف مشرق قصبه لنگرگاه مهم سوده و همچنین در نزدیکی این شهرک ییلاقهای خوب و نیز قصبۀ حلپه است، در لنگرگاه سوده یک دارالصنایع بحری موجود است. این شهر یکی از بلاد بسیار قدیمی و نام باستانی آن ’کیدونیا’ است و در گرداگرد وی بعضی آثار عتیقۀ مشهور نیز یافت شود. این شهر در قرون وسطی بدست وندیکها افتاد و آنان بنای شهر مزبور را تجدید، و استوار و مستحکم ساختند. غازی یوسف پاشا در زمان سلطان ابراهیم خان این شهر را فتح کرد و از سال 1055 هجری قمری تا این اواخر شهر مرکزی ایالت کریت، شهر قندیه بود که بزرگترین شهر جزیره میباشد. در 1272 هجری قمری شهر حانیه را مرکز این ایالت قرار دادند، یکی از سنجاقهای پنجگانه ای که ولایت کریت (اقریطش) مرکب از آنها میباشد و عبارت است از قسمت غربی جزیره مزبور و از طرف مشرق محدود است به سنجاق اسفاکیه. اراضی آن کلیهً کوهستانی است و بعضی نقاط هم حاصلخیز میباشد. محصولات این قسمت مانند محصولات قسمتهای دیگر جزیره است که عبارت است از زیتون، پرتقال، لیمو، انگور و غیره. این سنجاق به سه قضا و 9 ناحیه منقسم گشته و 282 دهکده دارد
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نعت فاعلی مؤنث از حنو. مهربان، زنی که شوی نکند از مهربانی که با فرزند دارد. (منتهی الارب) ، گوسپند که خم دهد گردن خود را بدون علت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
یکی از شاگردان کندی فیلسوف عرب بوده است. (ابن الندیم). و رجوع به عیون الانباء جزء1 ص 208 و تاریخ الحکماء قفطی چ لیپسک ص 376 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ یَ)
ابن حسین برزکانی از رؤسای یکی از قبایل کرد است که مثل بنی مروان در قرن چهارم هجری قدرتی بهم رسانده بودند وحسنویه در نیمۀ اول این قرن قسمت عمده کردستان رابا بلاد دینور و همدان و نهاوند و قلعۀ سرماج بتصرف خود آورد و اقتدار او تا آنجا رسید که آل بویه نیز به شأن ایشان اعتنا کردند و عضدالدوله پس از فوت حسنویه اگرچه متصرفات او را تحت امر خود گرفت ولی پسر حسنویه یعنی بدر را در حکومت ممالک پدری باقی گذارد. بدر بزودی بر اعتبار و اقتدار خانوادگی خود افزود و خلیفه او را ناصرالدوله لقب داد. نواده اش ’ظاهر’ در سال 405 هجری قمری / 1014 میلادی جای او را گرفت ولی یک سال بیشتر در این مقام نماند و شمس الدوله دیلمی او را از ملک خود بیرون راند و ظاهر بزودی کشته شد. این سلسله را آل بویه منقرض کردند. (طبقات سلاطین اسلام لین پول صص 124-125) (حبیب السیر) (مجمل التواریخ ص 394)
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ)
بندری است در جنوب ایران که محل صید مروارید بوده است
لغت نامه دهخدا
(حَ نَ)
تأنیث حسین. امراءه حسینه، زنی صاحب جمال. زن زیبا
لغت نامه دهخدا
(حُ سِنی یَ)
دهی است از دهستان جراحی. بخش شادگان شهرستان خرمشهر واقع در 75هزارگزی شمال شادگان و سه هزارگزی باختری راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان کنار رود خانه جراحی. ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. دارای 110 تن سکنه میباشد. فارسی و عربی زبانند. از رود خانه جراحی مشروب میشود. محصولات آنجا غلات است. اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
از فرق شیعه و شعبه یی از طرفداران امامت ابومنصور که پس از او پسرش حسین بن ابی منصور را صاحب این مقام میشمردند. (مقالات اشعری ص 24) (خاندان نوبختی ص 254). ابن عبد ربه گوید: حسینیه شاخه ای از روافض هستند که از یاران ابراهیم اشتر بودند. اینان شبانه در کوچه های کوفه میگشتند و فریاد میزدند: ’یالثارات الحسین’. (عقد الفرید ج 2 ص 240)
از فروع فرقۀ زیدیه بودند که ائمه را چنین تعداد میکرده اند. 1- علی بن ابیطالب. 2- حسین بن علی. 3- زید بن علی بن حسین. 4- یحیی بن زید. 5- عیسی بن زید. 6- محمد بن عبدالله بن حسن. و بعد از محمد هر کس از آل رسول که مردم را به طاعت خدا بخواند امام میدانند. (الفرق بین الفرق 51-52) (خاندان نوبختی ص 254)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نی یَ)
خانه ای که مخصوص اقامۀ عزای حسین بن علی بن ابیطالب باشد، مسافرخانه هائی که در شهرها مخصوص زائران حسین سازند و جنبۀ انتفاعی ندارد
لغت نامه دهخدا
(حَ وی یَ)
ابن سلک بن محمد که شهر ایگ را در فارس بساخت. (ابن بلخی ص 165). ایگ بروزگار متقدم دیهی بود و حسویه آن را بشهری کردست. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 131). و قلعه است آنجا (اصطهبانان) سخت محکم و بدست حسویه است. (همان صفحه). قلعۀ اصطهبانان، هم قلعه ای عظیم است و حسویه را است و چون اتابک چاولی بجنگ حسویه رفت وپس صلح کردند این قلعه را خراب کرد. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 157). و رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 138 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسنیه
تصویر تسنیه
گره گشایی: آسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسینیه
تصویر حسینیه
خانه ای که مخصوص اقامه عزای حسین بن علی ابیطالب علیه السلام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حانیه
تصویر حانیه
می میفروشی میفروشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیه
تصویر حسیه
مونث حسی: سهشی مونث حسی: امور حسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسنی
تصویر حسنی
زن نیکو، زن نیک تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسنه
تصویر حسنه
کار نیک و پسندیده
فرهنگ لغت هوشیار
مونث سنی چنبی روشی زن پایگاه چنبی روشن، بلند مونث سنی مقامات سنیه. مونث سنی زنی که پیرو اهل تسنن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
((حُ س ِ یِ))
محلی است که مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا حسین بن علی (ع) در آن جا برگزار می شود، تکیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسنه
تصویر حسنه
نیکو، نیک
فرهنگ واژه فارسی سره