- حسنات
حسنه ها، نیک ها، خوب ها، کارهای پسندیده، نیکویی ها، جمع واژۀ حسنه
معنی حسنات - جستجوی لغت در جدول جو
- حسنات (حَ سَ)
نیکوئیها. جمع واژۀ حسنه. اعمال خیر. مقابل سیئات. (غیاث اللغات) (آنندراج) : کشتی حسنات و ثمراتش بدرودی دشوار تو آسان شد و آسان تودشوار (؟) حلاوت عاجل او را از کسب خیرات و ادخار حسنات باز دارد. (کلیله و دمنه). و همت مردمان از تقدیم حسنات قاصر گشته. (کلیله و دمنه). و اوقات ایام براستعمال حسنات موقوف گردانیده. (سندبادنامه ص 32).
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبایر حسناتی ننوشتیم.
سعدی.
- امثال:
حسنات الابرار، سیئات المقربین
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبایر حسناتی ننوشتیم.
سعدی.
- امثال:
حسنات الابرار، سیئات المقربین
- حسنات
کارهای نیک و پسندیده
- حسنات
کارهای نیک، اعمال خیر، اعمال حسنه
متضاد: سیئات
متضاد: سیئات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محبوبۀ نیت و او زوجه یوسف و دختر فوطی فارع کاهن آون بود، و آون قصبه ایست در مصر. (سفر پیدایش 41: 45 و 46: 20). (قاموس کتاب مقدس)
(مُ سَ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ محسنه. (آنندراج). زنهای صاحب حسن و جمیل و زیبا و خوش صورت و پارساو پاکدامن. (غیاث) ، آنچه نیک داشته شده باشد، نیکوئیها. (غیاث) (آنندراج)
جمع حسیه، الف - قضایایی که عقل بمجرد تصور دو طرف آن حکم بدان کند از روی جزم و یقین بواسطه حس ظاهر یا حس باطن که آنها را محسوسات و مشاهدات نامند و از مقدمات یقینه ضروریه باشند. ب - محسوسات بمعنی مشاهدات حسی
کارهای نیک، خوبی ها، نیکویی ها، صفات خوب، خصلت های نیک
متضاد: ذمائم، شایستگی ها
متضاد: ذمائم، شایستگی ها
