برهنه کردن. (منتهی الارب). برهنه و آشکار کردن. برهنه کردن اندامی از اندامهای خویش. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). برهنه کردن اندامی. (مهذب الاسماء) ، رنجه کردن. (ترجمان عادل بن علی). رنجانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). برنجانیدن. (زوزنی) ، آرمان خوردن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). حسرت. دریغ خوردن. افسوس خوردن، مانده کردن، راندن شتر چنانکه مانده شود. (منتهی الارب) ، کند شدن بینائی. کند شدن بصر. (زوزنی) ، دور کردن، جاروب کردن خانه. (منتهی الارب) ، پوست از شاخ جدا کردن، رنجه شدن حسود، برافتادن مرغ. حسرت
برهنه کردن. (منتهی الارب). برهنه و آشکار کردن. برهنه کردن اندامی از اندامهای خویش. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). برهنه کردن اندامی. (مهذب الاسماء) ، رنجه کردن. (ترجمان عادل بن علی). رنجانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). برنجانیدن. (زوزنی) ، آرمان خوردن. (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). حسرت. دریغ خوردن. افسوس خوردن، مانده کردن، راندن شتر چنانکه مانده شود. (منتهی الارب) ، کند شدن بینائی. کند شدن بصر. (زوزنی) ، دور کردن، جاروب کردن خانه. (منتهی الارب) ، پوست از شاخ جدا کردن، رنجه شدن حسود، برافتادن مرغ. حسرت